سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]
جراحی در ایران پس از اسلام - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • پیشرفتهای عظیم مسلمین در انجام  اعمال جراحی حیرت  انگیز...
    الف ) تأثیر جراحی پیش از اسلام بر جراحی دورة اسلامی . پیش از ظهور اسلام خونگیری و داغ کردن انجام می شده و ظاهرا جراحی در روشهای درمان آن دوره و اوایل دورة اسلامی نقش مهمی نداشته است . در بارة وضع حرفة پزشکی پس از ظهور اسلام تا اواسط قرن دوم شواهد اندکی وجود دارد. همچنین تعیین میزان اصالت گزارشهای مربوط به ابن ابی رمثه ــ که گویا معاصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده و با جراحی مختصری خالی را از بین شانه های پیامبر برداشته ــ دشوار است .

    الف ) تأثیر جراحی پیش از اسلام بر جراحی دورة اسلامی . پیش از ظهور اسلام خونگیری و داغ کردن انجام می شده و ظاهرا جراحی در روشهای درمان آن دوره و اوایل دورة اسلامی نقش مهمی نداشته است ( رجوع کنید به سویج ـ اسمیت 1996 ص 942ـ 948). در بارة وضع حرفة پزشکی پس از ظهور اسلام تا اواسط قرن دوم شواهد اندکی وجود دارد. همچنین تعیین میزان اصالت گزارشهای مربوط به ابن ابی رمثه ــ که گویا معاصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده و با جراحی مختصری خالی را از بین شانه های پیامبر برداشته ــ دشوار است .

    در بارة پزشکانی که در دربار نخستین خلفای اموی کار می کردند نیز معدودی نکات جزئی در دست است و انگیزة ثبت بسیاری از روایتها نه توصیف مراقبتهای پزشکی موجود بلکه تبیین موضوعی دینی یا ادبی بوده است از جمله گزارشی از یک عمل قطع عضو مربوط به یک سال پیش از به تخت نشستن ولید اول (حک : 86 ـ96) خلیفة اموی در دست است . بنا بر گزارش ابن قتیبه (ص 114) در سال 85 یکی از مقامات قضایی به نام عروة بن زبیر (متوفی 94) هنگامی که در شام نزد ولید به سر می برد از ناحیة پا دچار قانقاریا شد. در حضور ولید پای او را بریدند ولی عروه کاملا ساکت بود و ولید متوجه قطع پای او نشد تا اینکه محل بریدگی را داغ کردند و بوی سوختگی بلند شد. عروه پس از آن هشت سال زنده بود.

    در قرن بعد این روایت تفصیل بیشتری یافت و گفته شد که به عروه دارویی دادند که بنوشد تا درد را حس نکند ولی او این کار را دون شأن خود دانست و آن را نپذیرفت ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ج 17 ص 241). در قرن ششم چنین روایت می شد که نه تنها به عروه داروی خواب آور (مرقد) دادند بلکه پس از قطع پایش او پای خود را از دست پزشک گرفت و خطاب به پا گفت : «در بارة تو از این لحاظ خوشوقتم که هرگز تو را برای نافرمانی خداوند تکان ندادم » ( رجوع کنید به ابن جوزی ص 221ـ222).

    این روایتهای مختلف دشواری کار تاریخ نگار پزشکی را نشان می دهد. چون این روایتها برای بیان مراتب جاه یا دینداری اشخاص و نه چگونگی مراقبتهای پزشکی ثبت می شد تنها مطلبی که در حوزة درمان شناسی می توان از آنها استخراج کرد این است که نسلهای بعدی دربار امویان را پشتیبان پزشکانی می دانستند که قادر به قطع عضو و دادن داروی خواب آور برای تسکین درد بیمار بودند. بر اساس این گزارشها نمی توان اطلاعات شایان ذکری در بارة آنچه عملا در سال 85 در سوریه می گذشت عرضه کرد.

    از قرن سوم به بعد نظریه های پزشکی برگرفته از تمدن یونانی پزشکی عالمانة پیوسته و همسانی را در سرزمینهای اسلامی پدید آورد. فاصلة درگذشت اسکندر (323 ق م ) و حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم (سال 11 هجری ) 956 سال بود و طی این مدت نظام پزشکی یونانی ـ رومی در

    وهلة نخست بر اساس آثار بقراط دیوسکوریدس (رونق

    حیات ح 77) و جالینوس (متوفی ح 216) تکامل یافته

    بود. در طول چند قرن پیش از ظهور اسلام اسکندریه و همچنین رم قسطنطنیه انطاکیه ادسا (رهاء) و آمد مراکز

    فعال علمی و پزشکی شدند. مجموعه ای از رویدادهای

    سیاسی و دینی موجب شد که بسیاری از دانشمندان یونانی و سریانی زبان راه شرق را در پیش بگیرند و در ایران مراکز

    آموزشی دایر کنند. در قرن ششم میلادی شهر جندیشاپور/ گندیشاپور در جنوب غربی ایران پایگاهی برای یونانی مآبی و پزشکی یونانی ـ رومی شد.

    تقریبا همة پزشکی نویسان از گرد آورندگان رساله های بقراطی تا پزشکان آغاز دورة بیزانس کم و بیش به توصیف روشهای جراحی پرداخته اند. اغلب رساله های یونانی در قرن سوم در بغداد به عربی ترجمه شدند و پایة دانش جراحی را در خاور نزدیک طی دورة اسلامی تشکیل دادند ولی هیچ رساله ای از لاتینی ترجمه نشد. رساله های بقراطی در بارة
    جراحتهای وارد به سر و در بارة شکستگی و دررفتگی استخوان به زبان عربی در دسترس بود. اغلب رساله های حجیم جالینوس در پزشکی که متعلق به قرن دوم میلادی بودند به عربی ترجمه شدند در بخشی از رسالة > در باب روش درمان < در بارة جراحی بحث شده بود و در سایر نوشته های او هم مطالب اندکی در این باره وجود داشت . رساله ای در جراحی نوشتة آنتیلوس (انطیلس ) در قرن دوم میلادی به عربی ترجمه شد همچنین رساله ای در جراحی نوشتة افلاطون به عربی برگردانده شد. نویسندة این رساله افلاطون فیلسوف نبود بلکه پزشکی بود که قبل از جالینوس (پیش از قرن دوم میلادی ) می زیست و در کاربرد آهن مخصوص داغ کردن تخصص داشت . اثرگذارترین نوشتة یونانی در بارة جراحی تألیف بولس اجانیطی * (پائولوس آیگینایی ) بود که در نیمة اول قرن اول / هفتم می زیست و احتمالا خود در سال 21/ 642 شاهد سقوط اسکندریه به دست مسلمانان بود. مقالة ششم دایرة المعارف پزشکی (کناش ) او در بارة جراحی بود که الگویی برای رساله های بعدی در این موضوع شد. این اثر در قرن سوم / نهم به عربی ترجمه شد و پس از آن مورد استفادة گستردة پزشکان دورة اسلامی قرار گرفت (پورمان 2004 آدامز ج 2 ص 340ـ342).
    در پی جذب سریع پزشکی یونانی ـ رومی و عناصری از پزشکی ایرانی و هندی در قرن سوم / نهم سازمان بخشیدن به این دانش در چارچوبی منطقی و قابل دسترس بسیار مورد توجه قرار گرفت . در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم / دهم و یازدهم چندین دایرة المعارف و تک نگاری پزشکی عربی در زمینة چشم پزشکی تألیف گردید که بعدها در تکامل جراحی در سرزمینهای اسلامی بسیار مفید واقع شد. تقریبا همة دایرة المعارفهای پزشکی عربی یا فارسی فصلی در بارة جراحی عمومی داشتند. یکی از پرخواننده ترین دایرة المعارفهای پزشکی به زبان عربی القانون فی الطب نوشتة ابن سینا (متوفی 428) بود. دیگر دایرة المعارفها اهمیتی همسان داشتند. ابوبکر محمدبن زکریای رازی از معروف ترین پزشکان دورة اسلامی بود که پیش از مرگش در 313 حدود نیم قرن پیش از تولد ابن سینا سرپرست بیمارستانهایی در ری و بغداد شده بود. رازی در کتاب المنصوری خود (ص 301ـ306) باب فشرده ای در بارة جراحی نوشته است . مطالب او در بارة جراحی در اوراق و یادداشتهایش پراکنده بود که پس از وی شاگردانش آنها را زیر عنوان کتاب الحاوی فی الطب گردآوری کردند. کتاب الحاوی در تاریخ پزشکی در نوع خود یکتاست . پزشکان بعدی به این کتاب بسیار مراجعه می کردند. حجم زیاد آن موجب می شد که کمتر کسی از عهدة رونویسی آن بر آید و بر خلاف اغلب دایرة المعارفهای دورة اسلامی ساختار چندان منسجمی نداشت . با این حال انتقادهایی هم از آن می شد و یکی از مقاصد علی بن عباس مجوسی در نگاشتن کتاب کامل الصناعة الطبیة جبران نبود ساختار مناسب و کم توجهی به کالبدشناسی و جراحی در الحاوی بود ( د. ایرانیکا ذیل «علی بن عباس مجوسی »). مجوسی در کناشی که خود نگاشته بخش عمده ای را به موضوع جراحی اختصاص داده و مطالب زیادی نیز از بخش جراحی کتاب بولس اجانیطی را که از طریق ترجمة عربی با آن آشنا بود نقل کرده است .
    مجوسی عمدتا در شیراز فعالیت می کرد. دانشمند معاصر او ابوالقاسم زهراوی در قرطبه بود که دایرة المعارف پزشکی عظیم دیگری تألیف کرد و در پایان آن بابی در بارة جراحی آورد ( د. اسلام چاپ دوم ذیل «الزهراوی »). گرچه زهراوی هم بخش جراحی کتاب خود را بر پایة بخش پزشکی کتاب بولس نوشته است بخش جراحی کتاب زهراوی به سبب داشتن تصویرهای فراوان ابزارها و سبک نگارش مبتنی بر تجربة شخصی مؤلف اهمیت خاصی دارد. این باب به دلیل اهمیتش اغلب جدا از بقیة دایرة المعارف پزشکی زهراوی دست به دست می شد. در بسیاری از کناشهای عربی و فارسی که بعدها نوشته شد مبحث جراحی به درجات متفاوت آورده شده است . مثلا در نیمة دوم قرن چهارم اخوینی بخاری از شاگردان زکریای رازی که یکی از نخستین کناشهای فارسی را به نام هدایة المتعلمین فی الطب تألیف کرد به اختصار در بارة
    جراحی بحث کرده است (مثلا ص 202ـ203 606ـ 607). در قرن هفتم ابن قف پزشک دمشقی کتاب العمدة فی صناعة الجراحة را نوشت که ظاهرا اولین رسالة عربی در بارة جراحی است و همة جنبه های مربوط به جراحی را در برگرفته است به جز چشم پزشکی که از نظر او رشته ای تخصصی با رساله های ویژة خود بود.
    ب ) جراحان و جراحی در دورة اسلامی . تجربة جراحی در دورة اسلامی تا حد زیادی از طریق تلمذ به دست می آمد همچنان که دیگر فنون و علوم کاربردی از همین طریق انتقال می یافت . البته جراحی به خصوص جراحی چشم آثار خاص خود را داشت که برخی از آنها بسیار مفصل بود و از این لحاظ با اغلب فنون و علوم کاربردی دیگر که رساله های معدودی در بارة آنها موجود است فرق داشت .

    عمل جراحی شامل شکسته بندی (جباره ) خونگیری (فصد) و داغ کردن (کی) بود که در مورد اخیر از محلولهای خورنده یا میلة آهنی داغ نه فقط برای بند آوردن خونریزی بلکه همچنین برای مداوا استفاده می کردند. این سه روش شیوه های بسیار کهن بومی در خاور نزدیک پیش از اسلام و در یونان باستان بودند. در جهان اسلام خونگیری و داغ کردن را بیشتر دلاکها و بادکش کنندگان و اشخاص دیگری غیر از پزشکان فاضلی که رساله ها را می نگاشتند انجام می دادند ( د. اسلام چاپ دوم تکملة 5 ـ6 ذیل «فصاد حجام »). در هر حمام یا گرمخانة دورة اسلامی یک دلاک و یک حجام یا خونگیر حضور داشت و دلاکان اغلب هر دو کار را انجام می دادند. حمام مرکز بسیار مهمی برای حفظ سلامت و تدابیر بهداشتی در جامعة اسلامی بود و هر آبادی یک یا چند حمام داشت ( د. اسلام چاپ دوم ذیل «حمام ») با این حال در آثار پزشکی مطالب اندکی در بارة این بخش از اقدامات پزشکی یافت می شود.

    با بررسی آثار جراحی مربوط به دورة اسلامی معلوم می شود که رویکرد پزشکان در این مورد محتاطانه بوده است . پزشکان دورة اسلامی در تمامی آثار مربوط به جراحی اکراه معقول و انسانی خود را از این عملهای پر مخاطره و دردناک ابراز داشته اند. درمان با دارو و داغ کردن به استفاده از چاقو ترجیح داده می شد و تنها وقتی کارهای دیگر به نتیجه نمی رسید به چاقو متوسل می شدند.

    رساله های جراحی در جهان یونانی ـ رومی و جهان اسلام ظاهرا از بسیاری جهات جدا از تجربة عملی جراحی به صورت مکتوب باقی می مانده ] و جنبة عملی نداشته اند [ . شواهد شایان توجهی وجود دارد مبنی بر اینکه برخی از روشهای مشروح تر که از منابع کهن تر اخذ و نقل می شد برای اقدام عملی احتمالا حتی مورد توجه نخستین مؤلفانی که آنها را ثبت کرده بودند نیز نبودند.

    برخی پزشکان دورة اسلامی ضمن تکرار مشروح دستورالعملها به صورتی که در متنهای کهن آمده بود گاهی یادآوری می کردند که کسی عملا آن دستورها را اجرا نکرده است . در مواردی که چنین اشاره های صریحی وجود نداشت وقتی مؤلف نمونه ای از کاربرد آن دستور را بیان نمی کرد یا به صورتی دستورالعمل یا ابزارهای لازم را نسبت به آنچه از منابع قبلی نقل می شد اصلاح نمی کرد این گمان تقویت می شد که بسیاری از دستورالعملهای بیان شده صرفا سنتی مکتوب و بی ارتباط با تجربة عملی جراحی بوده اند. مثلا بر اساس یک دستورالعمل برای معالجة فتق ناف به این ترتیب عمل می کردند: غده را با نخ یا رشته ای ابریشمی می بستند و آن را بالای گره باز می کردند. چون روده را درون آن می یافتند آن را به درون برمی گرداندند. پس از سفت کردن گره پوسته را می بریدند و جدا می کردند سر رگها را می بستند و محل بریدگی را بخیه می زدند (زهراوی ص 140). اما روایتهای منابع دورة اسلامی صرفا تکرار همان روایتهای موجود در رساله های یونانی بودند (آدامز ج 2 ص 340ـ342). هیچ یک از پزشکان دورة اسلامی در بارة مشاهدة این عمل یا اصلاح این دستورالعمل مطلبی ذکر نکرده و خود توصیف نیز چنان غیر دقیق است که در مورد کارآمدی آن باید شک کرد. از سوی دیگر برخی روشهای جراحی مشابه آن برای درمان زخمهای شکم و بیرون زدگی روده ها وصف شده است اما در این موارد زهراوی بحثهای قبلی در بارة شیوة بخیه زدن را کامل تر کرده و نمونه ای تاریخی از کسی که به شکمش نیزه زده شده بود آورده است ( رجوع کنید بهص 176). بنابراین نتیجه می گیریم که فتق ناف عمل نمی شده یا عمل آن خیلی نادر بوده ولی پزشکان در مواردی برای درمان زخمهای شکم دست به جراحی می زدند ( رجوع کنید بهسویج ـ اسمیت 2000 ص 307ـ321).

    عمل دیگری که در دستنامه ها وصف شده و احتمال خطر زیادی برای بیمار داشته نای شکافی یا برش حنجره (برش نای برای رفع مانع تنفس ) بوده است . این دستورالعمل را پزشکان یونانی ـ رومی وصف کرده اند ولی تعداد موافقان آن زیاد نبوده است . رازی (1374ـ1390 ج 3 ص 225) آن را به همین صورت توصیف کرده و روایت خود را از آنتیلوس (انطیلس ) که در قرن دوم می زیسته گرفته ولی چیز تازه ای به آن نیفزوده است . زهراوی که در اندلس فعالیت می کرد نوشته که انجام دادن این عمل را در زمان خود ندیده است ولی تجربة خود را در مورد کنیزی که گلویش با چاقو زخمی شده بود بازگفته است : «کنیزکی چاقویی را برداشت در گلوی خود فرو کرد و بخشی از نای خود را برید و مرا به بالین او فراخواندند. او را در حالی یافتم که مثل قربانیی که گلویش بریده شده باشد نعره می کشید. پس زخم را باز کردم و دیدم که فقط کمی خونریزی کرده است . مطمئن شدم که هیچ شریان یا ورید گردنش قطع نشده است ولی هوا ازدرون زخمش خارج می شد. بنابراین زخم را با عجله بخیه کردم و آن را مداوا کردم تا بهبود یافت . آسیبی به کنیز وارد نیامد فقط صدایش خشن شده بود که آن هم شدید نبود و بعد از چند روز تندرستی کامل خود را بازیافت » (ص 103ـ104). بنابراین طبق نتیجه گیری زهراوی (ص 104) برش حنجره یا نای شکافی خطرناک نیست .

    طبق این روایت بالینی پزشکی مسلط بر آثار پزشکی یونانی ـ رومی (از طریق ترجمه های عربی ) که می توانست روشهای لازم را برای موارد اضطراری به کار گیرد گفته که نای شکافی در زمان او ناشناخته بوده است . درمان موفقیت آمیز
    این بیمار او را متوجه کرد که نای شکافی یا برش حنجره ممکن است . در قرن ششم / دوازدهم پزشک اندلسی دیگری به نام ابومروان عبدالملک بن زهر (متوفی 557) در دایرة المعارف پزشکی خود کتاب التیسیر گفته است که در صورت لزوم این عمل را روی بزها انجام می داد ولی هیچ گاه ندیده است که این عمل روی انسان انجام شود ( رجوع کنید به حداد ص 76).

    مؤلفان عربی زبان رساله های جراحی عمل جراحی شکم برای آب آوردگی (استسقا یا انباشته شدن مایع در حفرة شکم ) را نیز وصف کرده اند. در آثار یونانی آمده است که برای درمان آن شکافی در جدار شکم ایجاد و لوله ای فلزی یا ماسوره در آن فرو می کردند تا مایع را خارج کنند ( رجوع کنید به آدامز ج 2 ص 337ـ 340). جالینوس گفته است که به ندرت شاهد موفقیت چنین عملی بوده است . این دستورالعمل در دستنامه های دورة اسلامی هم تکرار شده ولی علی بن عباس مجوسی پزشک قرن چهارم این درمان را قبول نداشته و به نقل از جالینوس گفته است که او تنها یک بار شاهد آن بوده و بیمار پس از عمل مرده است (ج 2 ص 394). ابن سینا (ج 3 کتاب سوم ص 1378) و زهراوی (ص 119) هر دو گفته اند که از انجام دادن این عمل در مورد دوگونه استسقا باید پرهیز کرد (نیز رجوع کنید به سان آگوستین ص 116). ممکن است کسانی اقدام به این کار کرده باشند ولی پیداست که این موارد معدود بوده است .

    در فصلهای مربوط به بیماریهای زنان به خارج کردن جنین مرده از رحم توجه بسیاری می شد در آثار یونانی و عربی ابزارهای تکه تکه کردن جنین برای امکان خارج کردنش وصف شده است ( رجوع کنید بهزهراوی ص 151ـ157 آدامز ج 2 ص 387ـ 392). در اینکه این روشها واقعا به کار رفته باشند تردید وجود دارد. صدقة بن ابراهیم شاذلی چشم پزشک مصری قرن هشتم هم به این بحث اشاره ای کرده است : «گزارشهای مکتوبی از عملهای مختلف در دست داریم که امروزه قابل انجام دادن نیست زیرا هیچ کس عملا شاهد انجام دادن آنها نبوده است . یک نمونه ابزاری است که برای تکه تکه کردن جنین مرده در رحم به قصد نجات جان مادر طرح شده است . این گونه روشها فراوان اند و در کتابها توصیف شده اند ولی در زمان ما ] قرن هشتم [ هرگز ندیده ایم کسی آنها را انجام دهد زیرا دانش عملی مربوط به آنها مفقود شده و چیزی به جز روایتهای مکتوب از آنها به جانمانده است » (گ 118 پ ).

    البته نمی توان همة دستورالعملهای توصیف شده در متنهای دورة اسلامی را به علت نداشتن ارزش عملی رد کرد. معمولا پذیرفته می شود که مؤلفان دورة اسلامی برخی ابزارهای قدیمی تر را اصلاح و ابزارها و روشهای جدیدی طرح کردند. این امر گاهی برای تطبیق با شرایط پذیرفته شدة جدید بود. این گفته به خصوص در مورد چشم صادق است مثلا روشی برای برداشتن پانوس (بافت آوندی ایجاد شده در قرنیه ) در قرن چهارم به وجود آمد و ظاهرا به دفعات انجام می شد ( رجوع کنید به چشم / چشم پزشکی * ).

    گرچه جراحی عمده یا وسیع به ندرت انجام می شد عمل ناراحت کننده ای که در همة کتابچه های جراحی مطرح می شد قطع عضو بود. رایج ترین کاربرد آن برای قانقاریا بود که بی شک در بسیاری موارد در پی شکستگیهای متعدد بروز می کرد. قطع عضو تنها در مورد مفصلهای زیرین انجام می شد. در واقع زهراوی هشدار داده که وقتی قانقاریا تا بالای آرنج یا زانو پیش رفته نباید عضو را قطع کرد (ص 185) و واقعا هم در آن ایام این عمل جراحی را نمی توانستند با موفقیت انجام دهند. پایین و بالای موضع برش را با رشته ای محکم می بستند بعد از عمل و گاهی در حین عمل موضع را می سوزاندند و از مواد بند آورندة خون استفاده می کردند (همان ص 185ـ186). جالب توجه اینکه در کتابچه های جراحی دورة اسلامی از کاربرد مواد خواب آور یا بی هوش کننده در عمل قطع عضو ذکری به میان نیامده است در حالی که در ذهن افراد عادی کاربرد آنها با این روش درمان تداعی می شود (مثل موردی که قبلا در مورد قطع پای عروه در زمان حکومت ولید اول خلیفة اموی ذکر شد).

    در ناحیة پرینه (نزدیک اندام تناسلی ) عمل برش برای خارج کردن سنگ از مثانه انجام می شد. این روش قدیمی در آثار دورة یونان باستان به خوبی وصف شده است . سنگ کلیه یا میزنای (مجرای عبور ادرار از کلیه به مثانه ) غیرقابل دسترسی و درمان ناپذیر بود ولی سنگ گیر کرده در میزراه را می توانستند با جراحی خارج کنند. زهراوی روش تازه ای با استفاده از آلتی ظریف که به مجرای ادرار فرو می شد ابداع کرد ( رجوع کنید بهص 126ـ127). بخش عمده ای از آثار جراحی به برداشتن تومورها و غده های سراسر بدن اختصاص دارد. این نوع درمان با برش وسیع همراه نبود. برش نسبتا ساده و با سوزاندن همراه بود. مثالی در این مورد برداشتن بواسیر است ( رجوع کنید به همان ص 163ـ 164) روشی باستانی برای درمان آنچه ظاهرا مایة آزار عدة زیادی در اروپای قدیم و در خاورنزدیک طی سده های میانه بود.

    زهراوی چاقویی مخفی ابداع کرده بود که برای باز کردن دملهای روی پوست به کار می رفت و چنان طرح شده بود که باعث آزار بیمار نشود. او ابزاری به نام «مخدع » را در سه اندازه وصف کرده که طرح آن به صورت تیغی نهفته در دو ورقة
    خمیدة متصل به یک دسته بود و تیغ را به دلخواه می شد به درون برد یا بیرون کشید ( رجوع کنید به ص 110). زهراوی همچنین چاقوی جراحی کوچکی را توصیف و ترسیم کرده است که برای باز کردن غده ها می شد آن را بین انگشتان قرار داد به طوری که بیمار متوجه نشود ( رجوع کنید به ص 110ـ111). به نظر می رسد که او به کاهش نگرانی بیمار عصبی در مواردی که استفاده از چاقو ناگزیر بوده توجه داشته است .

    درمان دیگری که با درمان غده ها مربوط بود روش پیشنهادی توصیف شده در آثار یونانی ـ رومی برای درمان پستانهای بزرگ شده یا آویختة مردان بود به این ترتیب : ایجاد شکافی نیم دایره بر هر پستان برش بافت چربی بخیه زدن شکاف و استعمال مادة بند آورندة خون در موضع جراحی ( رجوع کنید بهزهراوی ص 112ـ113). معلوم نیست که توصیف این روشها حاکی از انجام دادن آنهاست یا نه .
    منبع سایت  http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=4543   


    جواد صادقی نسب ::: دوشنبه 86/11/15::: ساعت 7:11 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 11
    بازدید دیروز: 26
    کل بازدید :368079

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    Image and video hosting by TinyPic
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    جراحی در ایران پس از اسلام - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام

    >>لینک دوستان<<


    >> فهرست موضوعی یادداشت ها <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<