سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که در خردسالی دانش آموزد، مانند نقش بر سنگ است و کسی که دربزرگسالی دانش آموزد، مانند کسی است که بر آب می نگارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
آشنایی با علی بن عباس اهوازی - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • یکی از پزشکان پرآوازه ایرانی علی بن عباس مجوسی(علی بن عباس اهوازی) است .تاریخ وفاب وی 994 میلادی است.
    وی متولد شهر اهواز بوده و ابتدا آیین زرتشتی داشته است.
    او نویسنده کتاب "کامل الصناعه"است که گویا برای عضدالدوله دیلمی تالیف کرده است.
    این کتاب در ردیف کتابهای الحاوی و قانون است.وی در این کتاب ابتدا آراء حکمای پیشین ازقبیل جالینوس و بقراط و رازی را بررسی
    و تقد کرده و سپس عقاید خویش را بیان می کند.در این کتاب وی حضور مرتب در بیمارستان را برای کسانی که می خواهند پزشک ماهری شوند تجویز میکند.وی احتمالا به سیستم مویرگهای بدن پی برده است .همچنین او اولین کسی است که دریافته تولد نوزاد از رحم بخودی خود نیست بلکه با انقباض ماهیچه های رحم صورت می گیرد.
    در چهارمقاله نظامی عروضی در باب تبحر وی حکایتی آمده که آن را عینا نقل می کنیم:

    صاحب کتاب کامل الصناعه طبیب عضدالدوله بود به پارس به شهر شیراز و در آن شهر حمالی بود که چهارصد من و پانصدمن بار برپشت گرفتی و هر پنج شش ماه آن حمال را دردسر گرفتی و بیقرار شدی ده پانزده شبانروز همچنان بماندی.یکبار اورا آن درد سر گرفته بود و هفت هشت روز برآمده و چند بار نیت کرده بود که خویشتن را بکشد آخر اتفاق چنان افتاد که آن طبیب بزرگ روزی به در خانهآن حمال بگذشت .برادران حمال پیش او دویدند و خدمت کردند واو را به خدای عز وجل سوگند دادند و احوال برادر و درد سر او به طبیب بگفتند .طبیب گفت اورا به من من نمایید.پس آن حمال را پیش او بردند .چون بدیدش مردی شگرف و قوی هیکل و جفتی کفش در پای کرده که هر  پای منی ونیم بود بسنگ.پس نبض او بدید وتفسره بخواست.گفت اورا با من به صحرا آرید چنان کردند
    چون به صحرا شدند طبیب غلام خویش را گفت دستار حمال از سرش فروگیر و در گردن او کن و بسیار بتاب.پس غلام دیگر راگفت کفش او از پای بیرون کن و تایی بیست بر سرش زن.غلام چنان کرد فرزندان او به فریاد آمدند اما طبیب محتشم و محترم بودهیچ نمی توانستند کرد.پس غلام راگفت که آن دستار که در گردن او تافته بگیر و بر اسب من نشین و اورا با خود کشان همی دوان.غلام همچنان کرد و او را در آن صحرا بسیار بدوانید. چنانکه خون از بینی او بگشاد و گفت اکنون رها کن.بگذاشت و آن خون همی رفت گنده تر از مردار .آن مرد در میان همین رعاف در خواب شد و درمسنگی سیصد خون از بینی او برفت و باز ایستاد پس اورا برگرفتند و به خانه آوردند .از خواب در نیامد و شبانروزی خفته بماند و آن دردسر او برفت و به معالجه محتاج نیفتاد  و معاودت نکرد وعضدالدوله او را از کیفیت آن معالجت پرسید.گفت ای پادشاه آن خون نه مادتی بود در دماغ که بیاره فیقرا فرود آمدی وجه معالجتش جز این نبود که کردم.
    منبع:تاریخ علم در ایران-تالیف دکتر مهدی فرشاد-جلد 2-صص690 تا692
       



    جواد صادقی نسب ::: جمعه 86/12/17::: ساعت 6:59 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 13
    بازدید دیروز: 87
    کل بازدید :368494

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    Image and video hosting by TinyPic
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    آشنایی با علی بن عباس اهوازی - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام

    >>لینک دوستان<<


    >> فهرست موضوعی یادداشت ها <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<