سایت کتابخانه ملی آمریکا
قسمتی را به تاریخ علم پزشکی اختصاص داده است ، یکی از
قسمتهای جالب این سایت ، قسمت مربوط به تاریخ پزشکی اسلامی است. قسمت قابل توجهی از
طبیبان بعد از اسلام را ایرانیان تشکیل میدادهاند. در قسمت کاتالوگ این سایت ،
تصاویر بینظیری از اسناد و کتابهای تاریخی پزشکی قرار داده شده است که دیدن آنها
خالی از لطف نیست.<\/h2>
منبع:<\/h2>
http://1pezeshk.com/archives/2006/02/post_191.html
جواد صادقی نسب ::: سه شنبه 89/2/21::: ساعت 1:48 عصر
نظرات دیگران: نظر
http://1pezeshk.com/archives/2006/02/post_191.html
اطباء قدیم معتقد بودند که وقتی آدمی غذا می خورد، غذا درمعده و روده هضم شده و به درون جگر می رود و درکبد این غذا به چهار بخش تقسم میشود.
بخش نخست مایعی است زرد رنگ و از سه جزء دیگر سبکتر است و دررو می ایستد و نامش صفرا است.
جزء دوم سنگینتر است و بعد از صفرا قرار می?گیرد و رنگش سرخ است و خون نام دارد.
جزءسوم مایعی لزج و سفید است که آن را بلغم می?گفتند.
جزء چهارم که از همه سنگینتر است و مانند گل و لای می ماند، سودا نام دارد.
صفرا طبعی سرد و خشک؛ خون طبیعی گرم و تر؛ بلغم طبعی سرد و تر؛ و سودا طبعی سرد و خشک دارد.
طبق نظر اطبای قدیم، از آمیزش و کم و زیادی این طبایع چهارگانه، جمعاً 9 طبع پیدا میشود که عبارتند از: دَموی- سَوداوی- بلغمی- صفراوی- سرد و خشک- سرد و تر- گرم و خشک- گرم و تر- و بالاخره معتدل.
اگر غلبه باخون باشد رخسار و زبان سرخ می?شود، دهن?دره و خمیازه پیدا?شده، دهان شیرین می?شود و چیزهای سرخ درجلو چشم مجسم می?گردند و حواس پنجگانه کند شده و درپوست بدن انسان جوشها و دملهائی پیدا می?شوند. خون دماغ و خونریزی از لثه ها و بن دندانها علائمی از غلبه?ی خون است.
اگر صفرا غلبه کند، رنگ زرد می?شود؛ زبان بار زرد رنگ پیدا می?کند و طعم دهان تلخ می گردد. زبان درشت و خشک و بینی خشک می?شود؛ شخص احساس عطش زیاد می?کند. درمعده سوزش احساس می?شود؛ بی خوابی عارض گشته و در خواب و خیال اشیاء به رنگ زرد جلوه می?کنند.
اگر غلبه با سودا باشد، چهره تیره می?گردد؛ شخص لاغر می?شود؛ بدن جوش میزند و شخص به ترس و وحشت دچار می?گردد. تردید و دودلی، اندیشه?ی مخوف به انسان دست میدهد و درخواب و خیال، اشیاء به رنگ سیاه جلوه می?کنند.
اگر بلغم غلبه کند، رنگ انسان می پرد، پوست نرم و سست و آب دهان زیاد می?شود. شخص کمتر احساس تشنگی کرده و خوابش زیاد شده و چاق می?شود؛ حواس پنجگانه کند شده و آب بینی رقیق می?گردد و در خواب و خیال اشیاء سفید جلوه گر می?شوند.
اخلاط بیگانه و ضرردار
به عقیده?ی پزشکان قدیم، اگر کبد خوب کارنکند و خوراکیها کاملاً با اخلاط چهارگانه مستحیل نشوند، آنچه ناقص می?ماند در بدن تولید امراض می?کند. اگر مربوط به خون باشد طبعش گرمتر؛ اگر مربوط به صفرا باشد طبعش گرم و خشک و اگر مربوط به سودا باشد طبعش سرد و تر می گردد.
طبایع غدد
پزشکان قدیم ایران به سردی و گرمی، رطوبت و خشکی عقیده?ی زیادی داشتند و سرمنشاء تمام امراض را طبایع چهارگانه تصور می?کردند و برای هرخوراکی یک یا دو طبیعت قائل بودند.
طب جدید روی این افکار خط بطلان کشیده و تمام این عقاید و تجربیات را پوچ و واهی میداند. طب جدید می گوید هر بیماری علتی دارد و به گرمی و سردی و رطوبت مربوط نیست.
برخی از ناخوشیها به وسیله?ی سرایت میکرب ایجاد می?شوند، دسته?ای به ویروسها مربوطند، پاره ای از بیماریها نتیجه?ی سوء تغذیه و مسمومیّت غذائی است. دسته?ای هم به?کم و زیادبودن ترشحات غدد درون ریز و برون ریز بستگی دارند.
خرابی غدد نتیجه این کمبودهاست
غدد درون?ریز و برون?ریز بدن، عوامل ساختمانی بدن ما هستند و به مصالح ساختمانی نیاز دارند. هنگامی که ما غذای خوب و سالم و کامل می?خوریم و مصالح مورد نیاز آنها شامل آب،مواد غدائی، فلزات، ویتامینها و هورمونها را درست به آنها می?رسانیم، غدد سالم و کارا خواهند بود. برعکس وقتی به جای غذای درست از مواد غذائی ناسالم استفاده کنیم و یا باغذاهای ضد حیاتی خود را سیرکنیم و آنچه بدن و غدد نیاز دارند به آنها نرسانیم، غدد خسته و تنبل شده و سرانجام از کار باز می مانند و سلامتی به کل به خطر می افتد.
علم جدید چه می گوید؟
علم جدید می گوید خوراکیها ترکیبات مختلفی دارند... مقداری از آنها نشاسته و قند است که در بدن سوخته و تولید انرژی و حرارت می کند. چربیها هم به همین ترتیب می سوزند و تولید انرژی می?کنند و با مواد قندی رقابت دارند. بخش دیگر، مواد سفیده ای (پروتئین)ها هستند که خوراک غدد و نسوج بدن بوده و عضلات را می سازند.
علاوه بر اینها خوراکیها دارای ویتامینهای مختلف، دیاستازها و آنزیمها می باشند که در بدن اثرات گوناگون دارند.
هورمونها نیز یکی دیگر از مواد درون خوراکیها هستند. همچنین فلزات و املاح متعدد که هرکدام به نحوی برای تندرستی لازم است، در مواد خوراکی وجود دارند.
اگر ویتامینها و آنزیمها و دیاستازها و هورمونها نباشند و یا مقدارشان کافی نباشد، خوراکیها به صورت معمول و عادی برای بدن جنبه ی سم را خواهند داشت
منبع:
http://salamatkadeh.persianblog.ir/post/44/
(تو 1282 ش)، طبیب، نویسنده، مترجم و روزنامهنگار. نسبش از طرف مادر به شیخ هادى نجمآبادى و از طرف پدر به حاج محمد نجمآبادى، اولین متولى مدرسهى عالى شهید مطهرى مىرسد. در تهران به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مدرسهى شرکت گلستان و مدرسهى قدیم ایران و آلمان و سپس در دارالفنون و دارالمعلمین به اتمام رساند و از آنجا به مدرسهى طب رفت و تحصیلات خود را در آنجا تکمیل نمود. در 1309 ش در قوچان و در 1312 ش در سبزوار طبابت کرد و پس از آن به تهران آمد و در انستیتو پاستور مشغول کار شد. وى ریاست بیمارستانهاى نجات و لقمانالدوله (لقمان حکیم) را به عهده داشت. دکتر نجمآبادى در اکثر کنگرهها درباره ابنسینا و رازى سخنرانى داشت و سالها نایب رئیس انجمن بینالمللى تاریخ طب در پاریس بود. وى به زبانهاى آلمانى، فرانسوى و عربى تسلط داشت و تحقیقاتى در زمینهى تاریخ طب و طب سنتى انجام داد و آثارى در این زمینه نوشت. او همچنین ماهنامهى «جهان پزشکى» را تأسیس و منتشر نمود. او دیگر آثار وى: «محمد زکریاى رازى»؛ «اصول بهداشت»؛ «بلاى عظیم نسل بشر، سیفیلیس و سوزاک»؛ «تاریخ طب ایران»؛ «تعالیم پزشکى صد سالهى فرانسویان در ایران»؛ «راهنماى پزشکان»؛ «مختصرى از طب اسلامى بخصوص خدمات ایرانیان»؛ «فهرست کتابهاى چاپى فارسى طبى»؛ «آبله و سرخک»، ترجمه؛ «آیین پزشکى یا پندنامهى اهوازى»، ترجمه؛ تصحیح «رسالهى جودیه»؛ مقدمه بر «طب اسلامى»
ترای آشنایی بیشتر به لینک :
http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=17824
مراجعه فرمایید.
منبع:
http://www.rasekhoon.net/Mashahir/Show-109651.aspx
لینک مقاله طب اسلامی از پایگاه بسیج جامعه پزشکی:
http://www.basijmed.com/portal/index.php/islam/teb-eslami.html
لینک کتاب:
http://www.tebyan.net/Library/دانش_نامه_احادیث_پزشکی_(1).63903.html
علم طب و بیمارستانهای اسلامی
منابع مقاله:
وقتی طب از دستسریانیها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آنجنبه جدیتر و دقیقتر گرفت.بجای رسالههای کوتاه علمی که معمولسریانیها بود،دائرة المعارفهای جامع طبی بوسیله مسلمین تالیف شد.
تحقیقات تجربی و مطالعات بالینی هم البته از نظر دور نماند.مخصوصا دربیماریهای منطقهیی و محلی تحقیقات مسلمین-و علماء قلمرو اسلاماهمیتیافت.در واقع،تحقیقات علماء یهود و نصاری و حتی صابئین همکه در دار الاسلام انجام مییافتبه تشویق و هدایت مسلمین بود.
قدیمترین رسالهیی که در باب چشم پزشکی هم اکنون در دست استرسالهیی است از آن حنین بن اسحق.کثرت و شیوع انواع بیماریهای چشمدر مناطق واقع در قلمرو اسلام البته سبب عمده بود در جلب توجه اطباءاسلام به چشم پزشکی و علوم وابسته بدان.در باب تاریخ چشم پزشکیمسلمین هیرشبرگ آلمانی (1) رساله جامعی دارد که حاکی است از اهمیتکارهای مسلمین درین باب.یک چشم پزشک جراح در عهد ملکشاهسلجوقی شهرت یافتبه نام ابو روح محمد بن منصور که«زرین دست»خوانده میشد و کتاب فارسی او نور العیون کتابی جامع و قابل توجه بود درین رشته از طب (2). چشم پزشکان اسلام در جراحی چشمپیشرفتهایی قابل توجه پیدا کردند.در بین آنها کسانی بودند که آب آوردگیچشم مردی را هم که یک چشم بیشتر نداشتبا اطمینان تمام عملمیکردند.در سایر رشتههای طب هم مسلمین کارهای ابتکاری انجامدادهاند.قدیمترین ملاحظات بالینی برای تشخیص و بیان تفاوت بینآبله و سرخک( الجدری و الحصبه) رسالهیی است که محمد بن زکریایرازی درین باب نوشته است.پیش از وی هیچ طبیبی-یونانی یااسلامی-به این نکتهها Rhazes خوانده میشود-طبیب و حکیم ایرانی است که در طب وکیمیا هر دو برنخورده بود.رازی-که نزد اروپائیها دست داشته است و اخبار و آثار او حاکی است از علاقه بهمعرفت تجربی.میگویند وقتی خواست در بغداد بیمارستان بسازدقطعههای گوشت در محلههای مختلف شهر آویخت و جایی که کمتر درگوشت آثار عفونت پدید آمده بود آنجا بیمارستان ساخت. (3) کتاب حاوی اوبزرگترین و جامعترین کتابی است که در قدیم یک طبیب توانسته استبوجودبیاورد و در واقع یک دائرة المعارف بزرگ طبی استشامل اقوال وتحقیقات اطباء یونانی،سریانی،ایرانی،هندی و عرب،بعلاوه تجاربشخصی در باب بیماریهای مختلف.ترجمه لاتین آن جزو کتب درسیطب بوده است و کثرت چاپهای آن حاکی است از تداول و نفوذ کتاب.
یک دائرة المعارف طبی دیگر که بوسیله مسلمین تالیف شد عبارت بود ازکامل الصناعه مجوسی-علی بن عباس اهوازی-که طب ملکی همخوانده میشود-به نام ملک دیلمی عضد الدوله.اثر مجوسی که درقرون وسطی وی را Haly Abbas میخواندهاند در اروپا شهرتبسیار یافت و نزدیک پنج قرن مرجع مهم طب بود در مدارس اروپا.
تاثیر مجوسی در پیشرفت طب قابل ملاحظه بود و توضیحی که از سیستمعروق شعریه کرده بود از جهت تاریخ علم، اهمیتبسیار دارد.اما عظیمترین اثر علمی در طب اسلامی قانون ابن سینا بود که نیز دائرة المعارفطبی است و نویسنده در آن اقوال اطباء یونانی،هندی،و ایرانی را درانواع معالجات و در مسائل مربوط به تدبیر الماکول بیان میداردچنانکه از تجارب شخصی هم مواد بسیار به آن مجموعه میافزاید و بساکه اقوال یونانیها را نقد میکند و مخصوصا از خود بعضی معالجاتخاص درباره امراض بیان میکند که حتی امروز نیز جالب است (4) ترجمه لاتینی آن نیز در اروپا مکرر چاپ شده و آنجا در مدتی مدیدتر وطولانیتر از هر کتاب دیگر بمنزله انجیل مقدسی برای اطباء تلقی شد-چنانکه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت.
اطبای اسلامی اندلس هم در پیشرفت طب سهم بزرگی داشتهاند.
ابن رشد حکیم معروف بود که نشان داد یک تن دو بار آبله نمیگیرد.چنانکهابن الخطیب اندلسی(متوفی776)مشهور به لسان الدین که مخصوصانزد مسلمین به عنوان ادیب و شاعر و مورخ شهرت دارد و در تاریخغرناطه و احوال امراء و ادباء اندلس تالیفاتش مشهورست و در طبنیز تبحر داشت،در دوره طاعونی که اروپا و آسیا معروض این مرگسیاه (BlackDeath) موحش شده بود در رساله طاعون خویش نشانداد (5) که این بیماری واگیرست و در اثبات سرایت آن برای اقناعمخالفان نوشتساری بودن این بیماری ازینجا معلوم میشود که هر کسدرین ماجرا با بیمار ارتباط مییابد بدان دچار میشود و هر کس با اوتماس ندارد مصون میماند چنانکه نیز از راه لباس،ظرف،گوشواره همبیماری از یکی به دیگری منتقل میشود.ابن النفیس دمشقی(متوفی687)که او را ابن ابی الحزم نیز میخوانند حرکتخون را در ریه بیانکرد و بدینگونه قرنها قبل از سروتیوس اسپانیائی که او را کاشف واقعیدوران دم میدانند وی به این نکته پی برد.در جراحی نیز کارهایمسلمین جالب بود و تا حدی ابتکاری.ابو القاسم الزهراوی که در قرون وسطی نزد اروپائیها Albucacis خوانده میشد چندین اسبابمهم در جراحی توصیف یا اختراع کرد که شرح آنها در کتاب التصریفوی آمده است.در قرن دوازدهم میلادی،طرز جراحی مسلمین بقدرینسبتبشیوه کار رایج در نزد فرنگیها کامل بوده است که اطباء عربچنانکه اسامة بن منقذ یک جا از قول یک طبیب مسیحی عرب نقل میکند (6) شیوه جراحی آنها را نوعی قصابی وحشیانه تلقی میکردند.
مسلمین در بعضی رشتههای طب تحقیقاتی کردند که بیسابقهبود چنانکه درباره جذام ظاهرا اولین تحقیقات بوسیله آنها شد،فرق بینآبله و سرخک را اول بار آنها ملتفتشدند،درباره مامائی و قابلگیخیلی بیش از یونانیها مطالعه کردند. همچنین در استعمال بعضی ادویه،و پارهیی وسائل معالجه سابقه آنها محقق است.پزشکان اسلامی در معالجهبسیاری بیماریها بر لزوم استفاده از طبیعت مریض،مخصوصا تاکیدمیکردند.در ترکیب ادویه،درست کردن شربتها،مرهمها، مشمعهاو معجونها مهارت کم نظیر نشان دادهاند.بعضی معالجات آنها درامراض جسمانی یا روحی ابتکاری بود.ابن سینا در معالجه یکبیمار که به نوعی شخصیت مضاعف مبتلا بود و خود را گاو میپنداشتطریقهیی جالب بکار برد که در چهار مقاله آمده است.ابو البرکات بغدادیمالیخولیای بیماری را که تصور میکرد خمرهیی بر روی سر دارد،با لطفو ظرافت طوری علاج نمود که بیمار یقین کرد خمرهیی را که روی سرداشت طبیب شکست.ابن زهر اندلسی یبوست مزاج را به وسیله انگوریمعالجه میکرد که تاک آن را با آبی که دارای دوای مسهل بود آبیاریکرده بود.در باب خرد کردن سنگ مثانه ابو القاسم الزهراوی شیوهخاصی داشت.در جراحی نیز پزشکان اسلامی از اهمیت دوای بیحسیواقف بودند و در عملهای دردناک اول بیمار را با بذر البنجبیحسمینمودند و بعد از آن به عمل کردن وی مبادرت میکردند.بسیاری از اطباء اسلامی به تجارب شخصی اهمیتبسیار میدادند.علاقه رازی به ضبطمشاهدات بالینی حاجتبتذکار ندارد.وی به استناد همین تجارب شخصیمکرر با متقدمان به مخالفتبرخاسته است.تجارب شخصی ابن سینا همدر قانون مکرر ذکر شده است.یوحنا بن ماسویه و هبة الله بن سعید کهتربیتیافتگان طب اسلامی بودهاند بارها تاکید کردهاند کهآنچه با تجربه منطبق نباشد معقول نیست.طب اروپا،دین زیادیبه طب اسلامی دارد.حتی مدتها بعد از شروع رنساس هم اروپااز Frankfurt am Oder قانون ابن سینا و قسمتی از طب اسلامی استفاده میکرد.در سال 1588 در شهر فرانکفورت کتاب المنصوری رازی جزوبرنامه رسمی مدارس طب بود.در قرن هفدهم در فرانسه و آلمان هنوزاطبائی بودند که کارشان بر اساس طب عربی بود-یعنی اسلامی.درچشم پزشکی ترجمه تذکرة الکحالین علی بن عیسی بغدادی و بعضی دیگراز کحالان اسلامی هنوز تا اواسط قرن هجدهم در انگلستان مقبول بشمارمیآمد.بعضی انواع آب آوردگی چشم را در انگلستان تا 1780 و درآلمان حتی تا 1820 هنوز از روی شیوه جراحان اسلامی عمل میکردند (7) شاید امروز بعضی چنان پندارند که نظریه«بهداشتبه وسیله ورزش»یکتئوری جدیدست در صورتیکه ابن سینا در کلیات قانون درین باب با دقتو تفصیل تمام سخن گفته است.به عقیده وی ورزش چنانچه مطابقدستور و در موقع خود انجام شود ممکن است جای علاج را بگیرد.
ابن سینا انواع ورزشها را از شدید و خفیف شرح میدهد و توصیه میکندکه ورزش گونهگون باشد و در آن نباید دایم به یک نوع خاص اکتفاکرد.بعلاوه هر نوع مزاج و هر درجه از صحت نیز مقتضی ورزش خاصیاست که برای نوع و درجه دیگر مناسب نیست.
درست است که احترام شخص میت-در اسلام و همچنین در آئین مسیح-تشریح و قطع عضو وی را تجویز نمیکنند اما گهگاه بعضیامکانات اتفاقی و غیر مترقبه مطالعه در اندامها و استخوانها را برایآنها تسهیل میکرده.فی المثل یک جا تودههای کثیر استخوان که درمحلی در بیرون یک شهر پیدا میشده استبرای یک طبیب فرصتیپیش میآورده ستبرای بررسی در استخوان بندیها.بهمین سبب،باوجود موانع،آشنایی مسلمین با دقایق تشریح-در حدود امکاناتآنها-بهر حال از حدود معلومات جالینوس و یونانیان بالاتر بود و ازجمله آنچه در طب منصوری رازی،قانون ابن سینا،و کتاب الملکی علی بنعباس آمده است دارای تفصیل و تحلیل قابل ملاحظهیی است.تشریحمسلمین،تا حدی مثل قدما،جنبه غائیت دارد.
با اینهمه،مشکلی را که منع تشریح انسانی برای پیشرفت طباسلامی پیش میآورد مطالعات بالینی بیمارستانها تا حدی جبران میکرد.
بیمارستان را مسلمین با حذف جزو اول نام فارسی آن به شکل مارستانظاهرا از ایران عهد ساسانی اخذ کردند-از بیمارستان جندیشاپور.
بیش از سی بیمارستان مشهور را در قلمرو اسلام ذکر کردهاند که درواقع مراکز علمی بودهاند و بهداشتی.اولین بیمارستانی هم که مسلمینتاسیس کردند ظاهرا در دوره هارون الرشید بود (8) و بسبک بیمارستانهایایران.در طی یک قرن تعداد بیمارستانها به پنج رسید.حتی بعدهابیمارستان سیار هم تاسیس شد که شامل ادویه و اشربه جهتبیماراندور افتاده بود،و درین مورد نیز به غیر مسلمین هم مثل مسلمین توجهمیشد.مورخین اسلامی اطلاعات مفیدی درباره این بیمارستانها،تعداداعضاء،مستمریهای اطباء و کارکنان،و بودجه آنها بدست میدهند.
بیمارستان ری که رازی قبل از عزیمتببغداد متصدی آن بود از مدتیپیش وجود داشت و مؤسسه وسیعی بود.بیمارستان رازی ترتیبی داشتمبتنی بر سلسله مراتب اطباء،در مواردی که اطباء تازه کار میتوانستند بیمار را علاج کنند به استاد رجوع نمیشد اما بهرحال ملاحظات بالینی رااستاد با نهایت دقت جمع میکرد.بیمارستان عضدی در هنگام تاسیسبیست و چهار طبیب داشت و شامل کحالان،جراحان،و مجبران،(شکسته بندان)هم میشد.درین بیمارستان دروس طب و اقراباذین(وصف ترکیب ادویه)القاء میشد و اطباء کشیک شبانه هم داشتند.
حتی بموجب اطلاعات موجود،مقرری یک طبیب آنجا-نامشجبرئیل بن عبید الله-برای هفتهیی دو شبانه روز که کشیک داشتماهانه سیصد درهم بود.بیمارستانهای اسلامی غالبا مبتنی بر اوقافاهل خیر بود و با این وجود چنانکه یک جا ابن ابی اصیبعه وصف میکندگهگاه نیز در طرز خرج و مصرف،شکایتهایی وجود داشت.برای تیماردیوانگان هم دارالمجانین وجود داشت و ابو العباس مبرد یکتیمارستان را در دیر حزقل بین واسط و بغداد نقل میکند که در عهدمتوکل دید.بعلاوه،در امر زندانها مراقبت میشد و علی بن عیسی وزیرمعروف در تفتیش و نظارت زندانیها بوسیله اطباء اصرار و تاکید میکردحتی پرستاران زن هم در موقع لزوم مراقبت مینمودند.در بیمارستانعضدی که هنگام مسافرت ابن جبیر هنوز مثل یک قصر سر برافراشته بودبه تمام بیماران دارو و غذای رایگان میدادند.نور الدین زنگی(69-541)از محل فدیه یک شاهزاده صلیبی بیمارستان مجهزی دردمشق بنا کرد.در مصر-که احمد بن طولون در قدیم بیمارستانمحدودی ساخته بود-صلاح الدین ایوبی بیمارستانی ساختبه نامناصری.در بیمارستان منصوری که سلطان قلاوون احداث کرد غیر ازوسائل و اسبابی که برای تفریح یا استفاده بیماران مختلف در بخشهایگونهگون حاضر بود به بیمارانی که مبتلا به بیخوابی بودند،هم موسیقیملایم عرضه میشد هم قصههای قصه گویان.بعلاوه،به بیماران بهبودیافته،در هنگام خروج مبلغی هم داده میشد تا بیمار بعد از خروج بلافاصله بزحمت نیفتد.
حتی در باب اداره و ترتیب بیمارستانها و اوصاف و شروط آننیز مسلمین کتابهایی تالیف کردند.در واقع،ترتیب همین بیمارستانهابود که بوسیله اطباء و علماء فرانسه و ایتالیا تقلید شد و بیمارستانهایامروزی اروپا از آن بیرون آمد. 11
پینوشتها:
Hirschberg, Geschichte der Augenheilkunde bei den Arabern,Leipzig 1905 1.
Hirschberg, op. cit./57 2.
3. این واقعه را درباره بنای بیمارستان عضدی نقل کردهاند اما آنبیمارستان مدتها بعد از وفات رازی درستشده است. ظاهرا بیمارستانمعتضدی که مربوط به عهد رازی استبسبب شباهت نام بعدها درینمورد با بیمارستان عضدی خلط شده است.
4. دکتر محمود نجم آبادی،«قانون»،مجله معارف اسلامی،1/4
Hitti, Ph. K., History of the Arabs, 7th ed. New York 1960/5-6 5.
Hitti, Ph. K., An Arab-Syrtan Gentleman, New York 1929/162 6.
Meierhof, M.,[Science and Medicine] in Legacy of Islam, 8th ed./353 7.
8. اقدامات ولید اموی در مورد جذامیها که به روایت طبری آنها را ازگدائی و ولگردی در بین مردم بازداشت تا حدی نوعی احتیاطبهداشتی هم بود اما منتهی به تاسیس بیمارستان نشد.
منبع:
ازنشانه هایماندگاریشاهنامه،اشارت هاییاست که این اثر سترگ به دانش ایرانیان دارد پی جویی دانش پزشکی در شاهکاری که رویکرد اصلی آن حماسه و بر محور اخلاق و فردگرایی است می تواند بر اهمیت کار فردوسی بزرگ بیفزاید. در این روزها که همزمان با روز بزرگداشت حکیم بی بدیل شرق، ابن سینا و روز پزشک است، پژوهشی را می خوانیم که نویسنده آن هم در کسوت پزشکی قرار دارد و هم به عنوان بنیان گذار بنیاد فردوسی دستی در پژوهش شاهنامه دارد. ضمن سپاس از دکتر توسی وند بزرگ می داریم یاد نام آورانی چون فردوسی و بوعلی سینا را که هماره فخر و شکوه ایران را به یاد می آورند- گروه ادب و هنر
تاریخچه دانش پزشکی به روزگاران کهن بازمی گردد، آن هنگامی که انسان ها درد و بیماری را در وجودشان احساس کردند در پی چاره جویی برآمدند و نیاز به مداوا و درمان داشتند؛ بدین روی حکیم توس، دانش پزشکی را با داستان های اساطیری و بر پایه مستندهای تاریخی روزگار خویش در دانشنامه شاهنامه گردآوری نمود. پزشکی در شاهنامه نخستین بار در هزاره نهم تاریخ باستانی ایران در دوره پادشاهی جمشید جم فرزند تهمورث دیوبند آورده شده است؛ شاهنامه، جمشید را با فر ایزدی، فر شهریاری و فر موبدی معرفی می نماید. جمشید نخستین بار آهن را گداخت و با آن ابزار جنگی و خانه ساخت و مردمان را به فرهنگ پوشش و رعایت امور بهداشتی تشویق نمود. جامعه آن روزگار را بر پایه نیازهای شان دسته بندی کرد و از آن جمله برخی را به نیایش ایزد و پژوهش در امور دینی و گروهی دیگر را به جنگ آوری ترغیب نمود و گروه دیگری را به کشاورزی و برخی دیگر را به کار صنعت گمارد؛ جمشید به معماران چیره دست نیز دستور داد تا کاخ های باشکوهی بسازند و گرمابه ها و درمانگاه های فراوانی در این دوران ساخته شد. وی پس از این آبادانی ها به یافتن داروهای شفابخش برای درمان بیماران و ساخت عطرهای گیاهی و آموزش پزشکان فرمان داد.
دگر بوی های خوش آورد باز /که دارند مردم به بویش نیاز /چو بان و چو کافور و چون مشک ناب / چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب /پزشکی و درمان هر دردمند /در تندرستی و راه گزند
جمشید اما در روز نخستین سال به نام اورمزد یا هرمزد از ماه فروردین بر تخت نشست که از آن پس مردمان ایران آن روز را نوروز نامیده و چون این روز آغازی بود برای دوران هفتصد ساله تمدنی باشکوه، ایرانیان همه ساله در چنین روزی که سرآغاز بیداری طبیعت نیز هست در سراسر جهان جشن می گیرند.
جهان انجمن شد بر تخت اوی / از آن بر شده فره بخت اوی /سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج، تن، دل زکین /به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند /چنین جشن فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار
اما افسوس که جمشید گرفتار وسوسه اهریمنی شد و به خود پرستی گرفتار شد تا جایی که خود را خدا انگاشت و بدین روی فر ایزدی از وی روی گردان شد؛ شگفتا که این خودپسندی از بیماری های روانی به شمار می رود که در شاهنامه به این بیماری جمشید در پایان زندگانی اش به درستی اشاره شده است.
بزرگی و دیهیم و شاهی مراست/ که گوید که جز من کسی پادشاست /جز از من که برداشت مرگ از کسی/ و گر بر زمین شاه باشد بسی /گر ایدون که دانید من کردم این/ مرا خوانده باید جهان آفرین /هنر در جهان از من آمد پدید/چون من تاجور تخت شاهی که دید/ به دارو و درمان جهان گشت راست / که بیماری و مرگ کس را نکاست /منی چون به پیوست با کردگار / شکست اندر آید ز هر سو هواس
با این کفر نعمت، روزگار از جمشید روی گردان شد و مردی از ناحیه هاماوران (یمن کنونی) به نام آژیدهاک- که ایرانیان او را ضحاک می خوانند- بر وی چیره شده و با اره به دو نیم اش کرد و بدین ترتیب است که دوران یک هزار ساله تاریکی و خفقان ضحاکیان آغاز می شود. از دید کتاب اوستا اما فریدون نخستین پزشک ایرانی بوده و این در حالی است که پارسیان سینای پزشک را - که در حدود یکصد سال پس از زرتشت می زیسته و او را به سیمرغ تشبیه کرده اند- نخستین پزشک ایرانی می دانسته اند. در شاهنامه نیز از فریدون به عنوان پزشکی ماهر یاد شده، وی به جست و جوی داروهای گیاهی پرداخت و با کارد ساخته خود، جراحی می کرد و غده های ناپاک را برش می داد و از بدن بیمار جدا می ساخت و با داغ کردن، زخم های بدن را می سوزانید که امروزه نیز در جراحی کوتری زاسیون نامیده می شود. وی به ویژگی گیاه هوم پی برد و از آن برای درمان سرماخوردگی و برونشیت و مداوای هر گونه درد و التهاب بهره برد. هم چنین با داروهای گیاهی دیگر به درمان تب، بیماری جذام، مار گزیدگی و پوسیدگی استخوان ها پرداخت. فریدون به خاصیت گیاه خشخاش (مرفین) نیز پی برد و از آن برای تسکین درد و درمان بیماری افسردگی بهره گرفت. او برای ترویج شادی همانند جمشید که جشن نوروز را برپا ساخت، جشن مهرگان را پایه گذاری کرد. سرانجام فریدون، این فرهیخته ایرانی چاره ای جز مبارزه با ضحاک نیافت و با پیروزی بر ضحاکیان به دوره تاریکی ها پایان داد و آن چنان که در شاهنامه روایت شده وی در روز مهر از ماه مهر کلاه کیانی بر سر نهاد و بر تخت نشست و به تبلیغ یکتاپرستی پرداخت. از این پس مهرگان به مناسبت پایان یافتن دوره تاریک ضحاکیان در نزد ایرانیان با برپایی جشنی گرامی داشته شد.
فریدون چو شد بر جهان کامکار/بدو شاد شد گردش روزگار /زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر یک ره ایزدی /دل از داوری ها بپرداختند / به آیین یکی جشن نو ساختند /به روز خجسته سر مهر ماه /به سر بر نهاده کیانی کلاه
فردوسی توسی در نامورنامه خود از آگاهی پزشکی در نزد ایرانیان سخن بسیار گفته و بر این باور بوده است که پزشکان ایرانی در زمینه های یافتن داروهای بیهوشی و عمل های موفق جراحی سرآمد بوده و در تشخیص بیماری های داخلی از رنگ رخساره و زبان آگاهی کاملی داشته اند؛ هم اینان با بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان بیماری های تن هم چون گواتر (تیروئید) و درمان بیماری های روان هم چون اسکیزوفرنی تجربه داشته اند. یافته های باستان شناسانه در شهر سوخته سیستان از جمله جمجمه جراحی شده متعلق به چهار هزار سال پیش نمونه ای برای اثبات وجود پزشکان و جراحان ماهر در ایران باستان بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی اگر چه پزشکی رسمی به شمار نمی رفته اما با توجه به این که حکما در آن روزگاران به همه دانش ها چیرگی داشته اند، حکیم توس نیز با بهره گیری از اسناد و کتاب های کهن نگره های بی شماری را در شاهنامه ارائه کرده است؛ از این روی با تشبیه مناسبی حکیم توس تندرستی را به مانند ریشه درخت، شادمانی را مثل میوه درخت و پزشک را به عنوان باغبان درخت زندگی و حیات می داند.
چه دانی کز او تن بود بی گزند/همانند بر دل هر کسی ارجمند/ چنین داد پاسخ که چون تندرست/بود دل جز از شادمانی بجست/هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت/ ز دانندگان گر بپوشیم راز/ شود کار آسان بر ما دراز /همه آرزو تندرستی بود/چو از درد روزی به سستی بود /امید و سپاه و سپهبد به توست /که روشن روان باشی و تندرست
وجود موجودی اساطیری به نام سیمرغ در بسیاری از داستان های شاهنامه در قامت پزشک آشکار می شود که از این جمله می توان به راهنمایی فکری سیمرغ به زال در داستان زایمان رستم و التیام زخم های رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن اشاره داشت و یا حتی هنگامی که خاندان زال به خاطر موی زردش و تصور آن که وی بیماری واگیرداری دارد، وی را رها می کنند؛ این سیمرغ است که به زال پناه می دهد و او را می پروراند.
به آن جای سیمرغ را لانه بود / که آن جای از خلق بیگانه بود
هم از این رو سیمرغ در ادب غیر حماسی ایرانیان به عنوان موجودی ماورایی و یا کنایی از انسان کامل رخ می نماید که از دیده ها نهان است و هر از چند گاهی در دشواری های زندگانی آدمیان به عنوان مرغی فرمانروا یا پزشکی حکیم و یا مشاوری امین و راهنمایی بزرگ در داستان های اساطیری شاهنامه به صحنه می آید. سیمرغ در هنگام زادن رستم به یاری زال می شتابد که ثمره ازدواج زال با رودابه دختر فرمانروای کابل، رستم است. رستم کسی است که محور همه دوره های پهلوانی شاهنامه بوده و همواره یاور ایرانیان در نبردهای دشوار است. در داستان زایمان رستم، رودابه از کودک فربهی که در بطن خویش داشت به سختی رنج می کشید و به همین خاطر همه را آشفته ساخته بود اما سیمرغ به زال اندرز می دهد که از درد زایمان رودابه نهراسد و روشی را به پزشکان می آموزد که از آن پس به رستم زاد مشهور می شود، شگفت آن که این نوع زایمان پس از هفتصد سال از درگذشت حکیم توس در لغت نامه پزشکی اروپاییان (آنسیکلوپدی) با واژه فرانسوی سزارین شناخته شده است. با پژوهشی گسترده متوجه شدم، نخستین بار واژه سزارین در سال ???? میلادی به وسیله «فرانسوا موری سییو» به عنوان عملی غیرانسانی و خطرناک به کار برده شده و آن را زایمانی دانسته که تنها پس از مرگ بانوی باردار می توان از آن بهره برد، چون در تاریخ پزشکی در اروپا هیچ گاه پس از این عمل جراحی مادر زنده نمی ماند. در سال ???? میلادی نیز «پائول اسویفل»، عمل جراحی سزارین را روشی نوین در زایمان بانوان می انگارد و در همان سال ها شش عمل سزارین به ثبت رسیده که جز یک مورد همگی مادران در هنگام این عمل جراحی مرده اند. این عمل جراحی تا سال ???? میلادی که در آلمان دانشجوی پزشکی بودم به عنوان یک عمل بزرگ در وضع حمل بانوان به شمار می رفت به گونه ای که تنها با نظارت رئیس بخش زنان و زایمان بیمارستان های معتبر می توانست انجام شود. از دیگر سو هیچ سندی وجود ندارد که عمل سزارین تا سال ???? میلادی در اروپا با موفقیت به انجام رسیده باشد پس نسبت دادن این عمل به دوره قیصر روم از چه روی می تواند باشد؟ در بررسی های تاریخی به قانون پزشکی برمی خوریم که به وسیله «نوما پومپیلیوس»، قیصر روم باستان در سال های ??? و ??? پیش از میلاد مسیح تصویب شد که در کتاب «قانون مدنی روم باستان» آورده شده است: اما با توجه به ثبت نام کسانی که از این طریق به دنیا آمده اند و به وسیله «پلی نیوس» در سال های ?? تا ?? میلادی در کتابی گزارش شده است، نام بزرگان و شخصیت هایی یاد می شود که پس از فوت مادر و شکاف زیر شکم، متولد شده اند اما هیچ گاه از تولد ژولیوس سزار رومی بدین روش نامی برده نشده است و از دیگر سو تاریخ دقیق فوت «آئوریلیا»، مادر ژولیوس سزار در سال ?? میلادی و در حقیقت ?? سال پس از قتل پسرش ذکر شده است و هنگام شست وشو و تدفین وی نیز هیچ گونه برشی بر روی شکم مادر سزار دیده نشده است.بنابر، این سندهای تاریخی عمل جراحی که به نام سزارین مشهور شده و با توجه به اشارات دقیقی که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است و به زنده ماندن رودابه، مادر رستم پس از زایمان رستمی تصریح دارد، بایستی از این پس به جای اصطلاح نادرست سزارین از واژه «رستم زاد» بهره جست و البته گفتنی است این واژه به وسیله فرهنگستان زبان و ادب پارسی نیز برگزیده شده است.به هر روی فردوسی مراحل عمل رستم زاد را همانند پزشکی ماهر، برمی شمرد و یکایک اصطلاح های پزشکی را به کار می برد: نظیر خنجری آبگون به جای کارد جراحی، مرد برنا دل پرفنون به جای جراح و متخصص شکافتن، بتابید مر بچه را سر ز راه جایگزین چرخش سر نوزاد در زهدان به خاطر غیرعادی قرار گرفتن وی در رحم، فرو دوختن به جای بخیه جراحی زدن، می به جای داروی بیهوشی، مست کردن به جای بیهوشی بانوی باردار، شکافتن به جای شکاف جراحی و سرانجام به پانسمان کردن با پمادی مخصوص از گیاهی طبی که با شیر و مشک آمیخته شده برای مالیدن بر زخم (خستگی) و بهبود زخم، می توان اشاره نمود.
بیاور یکی خنجری آبگون/یکی مرد برنا دل و پرفنون/ نخستین به می، ماه را مست کن/ز دل بیم و اندیشه را پست کن/شکافید بی رنج پهلوی ماه/بتابید مر بچه را سر ز راه ...
با این همه نکته های شگفت از دانش پزشکی که در شاهنامه بدان اشاره شد باید به طور تخصصی درباره این دانش به مانند دیگر دانش هایی که در گنجینه شاهنامه نهفته است پژوهش های دامنه داری را آغاز نمود.به همین منظور به برخی سرفصل های مهم پزشکی در شاهنامه بسنده می کنم:? - نخستین کنگره جهانی پزشکی برای ارایه مشاوره های علمی و دستاوردهای پزشکی که در دوره انوشیروان در حدود یک هزار و پانصد سال پیش در دانشگاه جندی شاپور برپا شد.
پزشکان فرزانه گرد آمدند/همه یک به یک داستان ها زدند
? - پرهیز از پرخوری و استفاده نکردن از خورش ها و غذاهای چرب و سنگین که استادان دانش تغذیه نیز به این موارد سفارش موکدی دارند.
بدو گفت آن کس که افزون خورد/چو بر خوان نشیند خورش نشمرد/نباشد فراوان خورش تندرست/بزرگ آن که او تندرستی بجست
? - ورزش کردن و آمادگی جسمانی برای دستیابی به تندرستی.
ز نیرو بود مرد را راستی/ز سستی کژی زاید و کاستی
? - سفارش به بیماران برای بیان شرح دقیق نشانه ها و علایم بیماری شان به پزشکان مورد اعتماد خود برای مدد به تشخیص درست بیماری و درمان آن.
هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت
? - پرهیز از نوشیدنی های الکلی و مشروب که از خرد و ارج آدمی می کاهد.
کسی کو خورد داروی بیهشی/نباید گزیدن جز از خامشی/به مستی بزرگان نبندند بند/به ویژه کسی کو بود ارجمند
? - پرهیز از خشمگین شدن که مایه پشیمانی و زیانباری است.
چو خشم آوری هم پشیمان شوی/به پوزش نگهبان درمان شوی
? - آگاهی از بیماری های وراثتی و ژنتیکی که آن را سرشت (ژن) می نامیدند که به آسانی درمان نمی شده است.
درختی که تلخ است وی را سرشت/گرش برنشانی به باغ بهشت/ور از جوی خلدش به هنگام آب /به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب/سرانجام گوهر به بار آورد/همان میوه تلخ بار آورد
? - بهره گیری از نوشدارو یا پادزهر در آستانه مرگ سهراب.
? - استفاده از داروهای بیهوشی از جمله کافور و حنف (کانابیس) در داستان های بیژن و منیژه، سیاووش و سودابه و جراحی رستم زاد.
همی ریخت کافور، گرد اندرش/بدین گونه بر تا نهان شد سرش
?? - اشاره به بیماری های روحی و روانی نظیر اسکیزوفرنی و تیک عصبی یا حالت های غیرعادی مانند صداهای عجیبی که بیماران روانی در حمله های عصبی از خود نشان می دهند.
به دقت جماعش یکی جنجه خواست/تو گویی که گاوی بغرید راست
?? - بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان و پیشگیری از نابینا شدن سپاهیان کی کاووس در مازندران.
?? - بهره گیری از داروهای خاص که طرز تهیه آن در شاهنامه آمده است.
گیاهی که گویمت با شیر و مشک/بکوب و بکن هر سه در سایه خشک/بسای و به آلای بر خستیگیش /تو بینی هم اندر زمان رستگیش
?? - اشاره به سنجه های گوناگون پزشکان ایرانی از جمله نشانه های ظاهری از جمله رنگ رخسار و زبان و حتی آزمایش گرفتن از بیماران که اکنون نیز مرسوم شده است.
پزشک آمد و دید پیشاب شاه/سوی تندرستی نشد کار شاه
?? - سفارش به زندگانی با آرامش و بدون اضطراب (استرس) و توصیه های اخلاقی به رعایت میانه روی و اعتدال.
به کار زمانه میانه گزین/چو خواهی که یابی همی آفرین
در پایان، سخن «سر لوید الگود»، نگارنده کتاب «دانش پزشکی ایرانیان در روزگاران کهن» می تواند نشانگر جایگاه والای پزشکان ایرانی باشد:«ایرانیان را باید مبتکر و بانی نگره های دانش پزشکی امروز در جهان دانست که بر این پایه بقراط توانست حدود پانصد سال پیش از میلاد رساله پزشکی مشهور خود را که در آن واژه های ایرانی و هندی فراوانی به کار گرفته است را نام برد.»
منبع:
http://www.khorasannews.com/news.aspx?3_17347_12_1275.XML
در سال 1298 و یک سال پس از جنگ جهانی اول، دولت ایران با آن که هنوز از مصائب جنگ جهانی فوق آسوده نگشته و اثرات خانمان سوز لشکرکشی و قحطی و بیماری را با بردباری تحمل میکرد برای تعالی علم پزشکی و تحقیقات پیرامون انواع بیماریهای واگیردار بومی به فکر تجدید روابط علمی خود با کشور فرانسه افتاد و حصول این مقصود را به عهده هیئت نمایندگی سیاسی خود که برای شرکت در کنفرانس صلح عازم پاریس بود واگذار نمود. هئیت نمایندگی ایران، در اول آبان ماه 1298 با مرحوم امیل رو، دانشمند مشهوری که در آن موقع رئیس انستیتو پاستور پاریس بود، در انستیتو پاستور پاریس ملاقات نمود و در همان ملاقات اساس و شالوده تاسیس انستیتو پاستور ایران پیریزی گردید. سه ماه پس از این ملاقات در تاریخ 30 دیماه 1299، مرحوم پروفسور رنه لگروکه از طرف انستیتو پاستور پاریس مامور رسیدگی بود موافقتنامهای را که در آینده سرمشق همکاریهای فنی ایران و فرانسه گردید با وزیر امور خارجه ایران به امضاء رسانید و بدین ترتیب یک انستیتوی علمی و بهداشتی به نام انستیتو پاستور ایران در کشور ایران تاسیس شد.
منبع:
http://www.pasteur.ac.ir/farsi/HistoryF.html
شاپور دوم (ذوالاکتاف) چون شهرت پزشکان هندی را شنیده بود، از امپراتور هند یک طبیب حاذق درخواست کرد که منزلگه او در شهر شوش بود. نام «تیادوروس» یا «تئودورس»، پزشک مسیحی شاپور دوم در تاریخ مانده است. منزلگه او در شهر جندی شاپور بود.
شهرگندیشاهپور
شهر جندی شاپور در زبان ساسانیان «گندی شاهپور» نام داشت و اعراب آن را تعریب کرده، «جندی شاپور» نام نهادند. چون «گند» نام یک یگان نظامی ساسانی در حد تیپ یا لشکر است، به نظر میرسد این شهر ابتدا یک شهر نظامی بوده که بعدها در آن دانشگاهی بنا شده است. شهر گندی شاهپور به فرمان شاپور اول و به وسیله سربازان اسیر تحت فرماندهی و «الریان امپراتور» که به اسارت شاپور درآمده بود، ساخته شد. این شهر از ابتدا جنبه علمی و طب یونانی یافت.
بر سر در دانشگاه گندی شاپور نوشته شده بود: «دانش و فضیلت، ما فوق بازو و شمشیر است» (دکتر حسینعلی ممتحن، کتاب سرگذشت جندی شاپور، ص 37). خسرو انوشیروان با اعزام «برزویه»، طبیب مخصوص خود به هند، عدهای از پزشکان هندی را استخدام کرد که به ایران آمدند. پزشکان هندی و ایرانی و مسیحیان سریانی، اطلاعات علمی و طبی مفیدی را در دانشگاه گندی شاهپور تدوین کردند.بنا به نوشته «جمال الدین ابوالحسن قفطی» در کتاب «اخبار الحکماء»، شهرت اطبای ایرانی در دانشگاه و بیمارستان جندی شاهپور، طب ایرانی را بر طب یونانی و هندی برتری داد. آنها کتابهای زیادی نوشتند که متاسفانه همه نابود شده و بقایای آن تنها در کتب عصر اسلامی باقی مانده است.
مواد درسی
در دانشگاه جندی شاپور، طب، فلسفه، حکمت، ریاضیات و نجوم تدریس میشد. بیمارستانی که در کنار دانشگاه تاسیس شد، آنقدر شهرت و اهمیت یافت که پس از اسلام، همچنان چند قرن به فعالیت خود ادامه داد و دانشمندان بزرگی از آن به عنوان طبیب برخاستند. این دانشگاه سیصدسال به عمر خود ادامه داد. بنا به نوشته نویسندگان عصر اسلامی مانند «احمد عیسی بیک»، در کتاب «تاریخ البیمارستانات فی الاسلام» و «سید اسماعیل جرجانی» در کتاب «ذخیره» و «زینالعابدین انصاری» نویسنده کتاب «اختیارات بدیعی» و« ابنسرابیون» در کتاب «تریاق»، اطبای این بیمارستان داروهای شفابخشی میساختند. حتی کنگرههای علمی نیز در این بیمارستان و دانشگاه برپا میشد. مجلس مشاوره در دانشگاه گندی شاهپور در دوران انوشیروان چند بار تکرار شد.
طبیبان معروف
استاد ذبیح ا.. صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران مینویسد که شاپور دوم که به تیادروس، پزشک مسیحی شاپور دوم، علاقه و اعتماد زیادی داشت، کلیسایی به نام او ساخت و بسیاری از لژیونرهای به اسارت درآمده روس را به خاطر او آزاد کرد (تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیحاله صفا، جلد اول، ص 97) از دیگر پزشکان غیرزرتشتی «ماروتا»، طبیب یزدگرد اول ساسانی بود که در عین حال کشیش و اسقف شهر میافارتین بود و یزدگرد چنان به او اعتماد داشت که زمانی او را به عنوان سفیر به روم فرستاد.
«یوسف یا ژوزف مسیحی» که یکی از پزشکان انوشیروان خسرو اول بود که در سال 553 رییس یا جاثلیق مسیحیان ایران شد. «تری بونوس» پزشکی یونانی بود که بنا به دعوت انوشیروان به ایران آمد و یک سال پزشک معالج او بود و وقتی خواست به بیزانسن بازگردد، انوشیروان هدایا و پاداشهای زیاد به او بخشید.
«جبرییل درستبد» از دیگر پزشکان عصر انوشیروان بود. «سرجیس رأس العین» یا «سرگیوس» از پزشکان مسیحی و از فرهیختگان دانشگاه بطلمیوسی اسکندریه بود که در سال 534 مرده است. او آثار هیپوکرات، جالینوس، ارسطو و فرفوریوس را به زبان سریانی ترجمه کرد. تمام ترجمههای کتب طب یونانی که از زبان سریانی به عربی ترجمه شد (در قرون هشتم و نهم) از ترجمههای این شخص بوده است.
یک پزشک معروف دیگر که مرحوم دکتر محمود نجمآبادی، دانشمند ایرانی و مولف کتاب «تاریخ طب در ایران» از او یاد میکند (جلد 1، ص 430) «استفان ادسی» است که اعراب به او «اصطفان» میگویند. «استفان» طبیب کواد (قباد) پدر انوشیروان بوده و سمت استادی خسرو انوشیروان را داشته است.
قسمت دوم
دوران ساسانی، دوران جدیدی در طب ایران محسوب میشود که افکار و اعتقادات جدیدی به اذهان راه یافته است.رییس همه اطبای کشور«زرتشتروم» خوانده میشد که هر پزشکی که در ایران طبابت میکرد، چه جسمانی و چه روحانی، زیر نظر او بود، احتمال دارد این شخص در عین حال موبد موبدان یا سرپرست عالی دینی کشور بوده باشد، اما یک نفر به عنوان «ایران درستبد» هم بوده است که مقام او در دربار، مقامی شبیه وزیر بهداشت و درمان کنونی بوده است.
علل رنجوری و امراض روحی
در کتابهای عصر زرتشتی، امراض انسانی به تعداد 4333 برشمرده شده است. جهل، مکر، خشم، غرور، کبر و شهوترانی از علل رنجوری و امراض روحی و جسمانی شمرده شده و از علل جسمانی به تنهاییسردی، خشکی، عفونت، فساد، جوع، عطش، پیری و رنج نام برده شده است.
طب یونانی برودت، حرارت، رطوبت و یبوست را عوامل بیماریها می انگاشت. ایرانیان این عوامل را با ارواح خبیثه و تاثیر آنها بر بدن تلفیق میکردهاند. سردی و خشکی را در مرض میدانستند. کیفیت احوال خون را مربوط به قوه حیاتی آن میدانستند. اگر خون واجد نیروی حیاتی بود، طبیب حاذق میتوانست دواهای مفید بدهد و مریض را بهبودیبخشد. خوراک باید به قدر کافی آب (رطوبت) داشته باشد تا آثار مضره خشکی بدن را برطرف کند و به حد کافی حرارت (عنصر آتش) داشته باشد تا برودت را رفع نماید.
صحت بدن را از خوردن غذایی میدانستند که با حفظ شرط اعتدال، خوب ترکیب شده باشد. فاضلترین اطبا آن بود که به علاج بیماران از جهت ثواب آخرت نیز توجه داشته باشد.
اصل آفرینش
«نلدکه» از دانشمندان بزرگ آلمانی، در کتاب ترجمه و تفسیر مقدمه برزویه بر کتاب کلیله و دمنه مینویسد که در کتب طب عصر ساسانی چنین یافت میشود که آبی که «اصل آفرینش فرزند آدم است، چون به رحم بپیوندد و به آب زن بیامیزد و شیره و غلیظ شود، بادی (هوایی) پدید آید و آن را در حرکت آرد تا همچون آب پنیر گردد. پس مانند ماست گردد، آنگاه اعضا قسمت پذیرد و روی پسر سوی پشت مادر باشد و روی دختر، سوی شکم مادر و دستها بر پیشانی و زنخ بر زانو و اطراف چنان فراهم و منقبض که گویی در صره بستی و نفس به حیلت میزند، زبر آن گرمی و گرانی شکم مادر و زیر او (آن) تاریکی و تنگی... و چون مدت درنگ او سپری شود و هنگام وضع حمل و تولد فرزند باشد، بادی بر رحم مسلط شود و قوت حرکت در فرزند پدید آید تا سر سوی مخرج گرداند و از تنگی مخرج (مادر) آن رنج بیند که در هیچ شکنجه آن صورت نتوان کرد و چون به زمین آمد، اگر دستی نرم بر وی نهند یا نسیمی خنک بر وی وزد، درد آن با پوست باز کردن برابر باشد در حق بزرگان، (از ترجمه کلیله و دمنه بهرامشاهی در کتاب ایران در زمان ساسانیان ص 447).
سقط جنین
سقط جنین در آیین زرتشتی، از گناهان بزرگ بود. مرتکب سقط جنین 400 ضربه شلاق میخورد. اگر خون در عرض ده روز بند نمیآمد، 200 مورچه قربانی میگردید!
داروهایی چون بنگ (شاهدانه)، شیتا (طلا یا نوعی گیاه یا یک مایع زردرنگ)، غنا (داروی کشنده) فراسپاتا (که میوه را خارج کرده و مرگ میآفرید) در سقط جنین موثر بود و اغلب مردم آن داروها را میشناختند. مرد یا زنی که جنین ایجاد شده را سقط کرده بود و نیز آن کس که دارو داده بود، هر سه مجازات میشدند.
گناه بزرگ
مواصلت با زن در حال باروری پس از چهار ماه و ده روز و نیز در حالت پریود (قاعدگی)، حرام و گناه کبیره بود. نزدیکی با زنی که تازه وضع حمل کرده بود، چه شیردار و چه قبل از راه یافتن شیر در پستان، حرام بود. مواصلت با زنی که دارای ترشحات مهبلی بود نیز منع شده بود. زنی که سقط جنین کرده بود را با گمیز یا ادرار گاو تطهیر میکردند. حتی بدن او را با گمیز میشستند. به این زن آب آشامیدنی میدادند ولی آب نمینوشاندند، مگر در روز چهارم هر گاه کمی تب داشت (تاریخ پزشکی ایران ـ سریل الگوود، ترجمه محسن جاویدان، نشر اقبال، صص 27 – 26).
احترام موجودات باردار به گونهای توصیه میشد که حتی سگ خانگی نیز وقتی باردار میشد، تحت حمایت قرار میگرفت و صاحب سگ موظف بود تا شش ماه از تولههای سگ خود، حمایت و نگهداری کند. در آیین و تعلیمات زرتشتی، پرهیز از سگها و بستن او در محلی دور، توصیه شده و اگر سگ هاری، کسی را میگزید، برای گزش اول یکی از گوشهایش را میبریدند و در گزش پنجم، دمش را ولی در این باره که سگ هار را بکشند، نظری ابراز نشده بود. (همان کتاب ص 28).
آب، خاک، آتش و نبات، مقدس شمرده میشد، از اینرو مرده را در خاک دفن نمیکردند. چون آتش مقدس شمرده میشد، از گرم کردن آب با آن خودداری میشد و نمیتوانستند از آتش برای ضدعفونی و پاک کردن اشیا استفاده کنند
منبع:
http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?Id=11494&Type=3
http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?id=11753
| ||||
منبع: |
معرفی کتاب حفظ الصحه ناصری
معرفی کتاب «دایرة المعارف پزشکی اسلام و ایران»
بیمارستان ربع رشیدی :الگوی موفق شیخ فضل اله همدانی در مدیریت
حکایتی از رازی
سیدالحکماء مرعشی
کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء
خدمات امیر کبیر در حوزه بهداشت
پدر واکسن ایران
زندگی نامه دکتر اعلم الدوله ثقفی
زندگی نامه پروفسور یحیی عدل
تاریخ داروسازی ایران(قسمت دوم)
تاریخ داروسازی ایران(قسمت اول)
تاریخچه دندانپزشکی در ایران
مدرسه طب ارومیه
[همه عناوین(68)][عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 26
کل بازدید :371402