سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه جامه دانش بپوشد، عیبش از مردم نهان ماند [امام علی علیه السلام]
آبستنی(قسمت دوم) - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • بچه‌افکنی عمدی: طبیبان انداختن جنین را در موردهایی مانند بیمار و ناتوان و اندک سال بودن زن آبستن که احتمال مرگ او در سرزا می‌رفت، یا بیماری و زخم زهدان یا خفه شدن و مردن بچه در شکم ضروری و به مصلحت زن آبستن می‌دانستند (جرجانی، ذخیره، 560). شیوة آنان در افکندن جنین عبارت بود از خوراندن داروهای خوراکی مانند آب سُداب (دنیسری، 253)، جوشانده ترمس و پودینة آمیخته با ابهل و مشک و محلول شیرگاو و کمیز اشتر و سیکی (تفلیسی، 438ـ439)، برداشتن پرزه مانند پرزه‌ای که از خمیر زَراوَندِ گِرد و ابهُل و اسپندان کوبیده در زهرة گاو (همانجا)، یا از زهرة خارپشت مالیده شده در موم ساخته شده بود (اخوینی، 232)، دود دادن رحم با سداب و تخم‌گزر، سرگین گاو و ماهی شور (تفلیسی، 438ـ439)، یا با سُم خر و دُم اسب (قزوینی، 394ـ 395)، گذاشتن مرهمهایی روی شکم و ناف و شرمگاه زن مانند مرهم مخ شتری که در کُراث نَبَطی (گونه‌ای ترة وحشی) کوبیده و آمیخته شده است (همو، 450)، یا مرهمی که از سرشتن شحم حنظل و قُسْط و برگ سداب در زهرة گاو فراهم می‌شد (جرجانی، الاغراض، 514) و همراه کردن اندام برخی حیوانها مانند پای موش ماده یا انجام برخی کارها که اثر جادویی داشت مانند پا نهادن روی مار یا رفتن بر نشان او (دنیسری، 232، 240) و یا به دست گرفتن آذریون (قزوینی، 248). برخی از زنان آبستن نیز خودسرانه با خوردن داروهای گوناگون یا برداشتن شیاف و گذاشتن و مالیدن ضماد و مرهم و انجام کارهایی جادویی و یا دستکاری در رحم، بچة ناخواسته در شکم خود را می‌افکندند. انگیزه‌های گوناگونی مانند داشتن فرزند بسیار، دشمنی با شوهر یا با خانواده و طایفة او، بی‌میلی و نفرت شوهر و کینه و اختلاف زن و شوهر این زنان را به انداختن بچه وامی‌داشت.
    قابلگان و زنان سالخورده نیز این زنان را در این کار کمک می‌کردند. بهاءالدوله حکیم محمد علوی خان،‌ شیوة کار این قابلگان را شرح می‌دهد. او می‌نویسد: وسیلة کار ایشان یک میل یا چوبی تراشیده،‌ بیش‌تر از بیخ خیار بود. این چوب را در زهدان زن آبستن می‌کردند و سردیگر آن را با بندی به ران او می‌بستند تا به بالای زهدان فرونرود. یکی دو هفته چوب را همچنان می‌گذاشتند تا خون حیض را بگشاید. همچنین می‌نویسد: برخی از زنان از یک کاغذ لوله شده برای انداختن جنین استفاده می‌کردند. دور کاغذ لوله شده را نخ ابریشم می‌پیچیدند و آن را در آب زنجبیل خیس می‌کردند و در آفتاب می‌گذاشتند تا خشک شود. بعد کاغذ آغشته به زنجبیل را در زهدان خود فرو می‌کردند. این کار را بارها تکرار می‌کردند تا مشیمه پاره شود و بچه بیفتد (الگود، طب در دورة صفویه، 282ـ283). پولاک پزشک آلمانی دورة ناصرالدین شاه چگونگی سقط جنین عمدی را چنین وصف می‌کند: قابلگان معمولاً با قلابی پوست نطفه را در رحم زن می‌ترکاندند، یا زالو به رحم زن آبستن می‌انداختند. برخی از زنان حامله رگ پای خود را می‌زدند یا داروهای تهوع‌آور یا مسهلهای قوی و یا هستة خرما می‌خوردند. اگر این کارها و داروها در انداختن بچه اثر نمی‌کرد، کسی را وا می‌داشتند تا شکم ایشان را مشت مال دهد یا کمر و شکم آنان را لگد کند (ص 153). در خراسان زنان برای انداختن بچة ناخواستة خود چند روز صبح ناشتا آب زرشک یا آب جعفری کوبیده یا زعفران و یا جوشاندة پوست پیاز و روناس و یا ریشة درخت شاه‌توت می‌خوردند. گاهی نیز یک پَر مرغ یا ریشة نهال خرما را در رحم خود فرو می‌کردند و آن را آن‌قدر می‌‌چرخاندند تا رحمشان خونریزی کند (شکورزاده، 126). در تهران زنان آبستن با برداشتن شیاف تریاک یا ریشة خطمیِ آغشته به نفت، یا خوردن چند مثقال زعفران یا چند گَنه گَنه، و یا زهرة گاو و برگ بارهنگ و یا بلندکردن اشیای بسیار سنگین دست به این کار می‌زدند (کتیرایی، 7). انداختن بچه به هر شیوه در جامعة ایرانِ پیش و پس از اسلام کاری زشت و گناهی بزرگ به شمار می‌آمد. پیشوایان دینی و حکیمان عموماً زنان را از انجام این کار پرهیز می‌دادند و باز می‌داشتند. در دین مزدیسنا اگر زن آبستنی بچة خود را عمداً می‌انداخت، او را کشندة والاترین آفریده‌های اهورامزدا و گناهکار و ناپاک می‌شناختند، زنانی که بچه می‌انداختند، ناگزیر بودند از دو عنصر پاک و مقدس آب و آتش دوری جویند تا مبادا آنها را آلوده و ناپاک کنند (الگود، تاریخ پزشکی، 24). در جامعة زرتشتیان یزد حتی زنانی که فرزندانی مرده به دنیا می‌آوردند، ناپاک شمرده می‌شدند و از آنان پلشت زدایی می‌شد (بویس، 166). در اسلام نیز افکندن بچه به دست پدر یا مادر و یا به کمک هر کس دیگر، قتل نفس و حرام و از جمله گناهان بزرگ به شمار آمده است. در فقه اسلامی برای این گونه زنان کیفر و عقوبتی سخت در هر دو جهان پیش‌بینی شده است (مشکینی، 11-14).
    نازایی: این بیماری را در اثر عیب در سلولهای جنسی نطفة مرد یا تخمک زن، کجراهیهای زهدان،‌بسته شدن لوله‌ها و گلوی زهدان، قطع قاعدگی، چاقی یا لاغری بسیار زیاد زن، تباهیهایی در دستگاه زاد و زه، آشفتگیها و هیجانهای روانی، بدغذایی و نارسایی در تراوش هورمونهای جنسی، و زیاده روی در همخوابگی دانسته‌اند (مصطفوی، 59 ـ103). ممکن است زنان از پیش از ازدواج سترون باشند یا اینکه پس از ازدواج و یک یا چند شکم زنده زا کردن، عقیم شوند. در گذشته طبیبان برای دریافت سبب بیماری نازایی، زهدان زنان را با کمک ماماهای با دانش و آزموده معاینه می‌کردند. در این گونه معاینه‌ها «لولب» به کار می‌بردند و روش کارشان «دیدن و پسودن با انگشت»، یعنی توشه واژینال بود. لولب کار ابزاری بود که امروز آن را اسپکولوم می‌نامند. با آن دهانة زهدان را باز‌می‌کردند و درون آن را می‌کاویدند (همو، 64 ـ 68؛ محقق، 20).
    در نوشته‌های طبی سنتی، ناباروری زنان و مردان و عیب و نقهای زهدان زنان و ناتوان بودن آن در گرفتن تخمک و عیب مردان در بارورکردن زهدان زنان شرح داده شده است. فربهی و گوشتالو بودن زن، پدید آمدن پاره گوشت یا باسور، یا زخم و پیه در زهدان، پدیداری بادهای سخت در آن، حرکت و جابه‌جا شدن زهدان و سَّده بودن زهدان و پنهان شدن خلط در کاواک آن (جرجانی، ذخیره، 553؛ همو، الاغراض، 512؛ اخوینی، 518؛ دنیسری، 297) و بدی مزاج زهدان یعنی گرمی یا خشکی یا سردی و یا تری بسیار آن را از عیبهای زنان (اخوینی، 518)، سخت و گرم یا سرد بودن منی، یا کوتاهی و گوژی یا برآمدگی پشت و سرنگون بودن نرینه را به گونه‌ای که نتواند نطفه را از درازای گردن زهدان به درون آن بریزد (جرجانی، ذخیره، 553) یا قطع عصبی از بیضة مرد و زیان دیدن آن را به هنگام بیرون کردن سنگ مثانه از جمله عیبهای مرد و نیز یکسان بودن طبع آبِ مرد و زن را از سببهای دیگر نازایی (اخوینی، 546) می‌دانستند. برای شناخت اینکه بیماری نازایی از زن است یا مرد، روشهای گوناگونی به کار می‌بستند. همگانی‌ترین این روشها برداشتن پرزه، آزمون ادرار و منی و دوانیدن زن و شوهر روی کشتزار بود. مثلاً به زن نازا سیر یا اَنْگَژدْ (صمغی بدبوی از درخت انگدان) می‌دادند تا شب هنگام به خود بردارد. بامداد دهان او را می‌بوییدند. اگر دهانش بوی سیر یا انگژد می‌داد، عیب را از شوهر زن می‌دانستند (همو، 545). یا در دو تغار سفالین خاک می‌ریختند و در هر یک هفت دانه گندم، جو، نخود و باقلی می‌کاشتند. از زن و شوهر می‌خواستند که هر کدام به مدت یک هفته در یکی از آنها ادرار کند. بعد از یک هفته دانه‌ها را آب می‌دادند. دانه‌های هر تغاری که نمی‌رویید، سبب نازایی را از کسی که در آن ادرار کرده بود، می‌پنداشتند (جرجانی، ذخیره، 554؛ دنیسری، 149ـ150). آب مرد و زن را جداگانه در دو جام آب می‌انداختند. منی هر یک بر روی آب می‌آمد و می‌ایستاد، آن را نشانة خام بودن منی و سبب نازایی را از صاحب آن می‌دانستند (جرجانی، ذخیره، 554؛ اخوینی، 546). زن و شوهر را چندبار در دو باریکه از کشتزاری آب گرفته به صورت جداگانه می‌دوانیدند. هر یک از کشته‌ةا که خشک می‌شد و نمی‌رویید، سبب بارناآوردن را از آن کسی می‌دانستند که در آن باریکه دویده بوده است (تفلیسی، 434).
    در طب قدیم نشانه‌هایی برای هر یک از چهار مزاج گرم و خشک و سرد و تر که از سببهای نازایی شناخته می‌شد، گذاشته بودند. لاغری تن، بسیاری موی زهار و اندک و سیاه گونه بودن خون حیض را از نشانه‌های مزاجهای گرم و خشک، نبودن موی زهار و اندک و تنک و سفیدگونه بودن خون حیض را از نشانه‌های مزاج سرد و آب روشِ زهدان و رطوبت بسیار ان را از نشانه‌های مزاج‌ تر به‌شمار می‌آوردند. برای گرداندن این طبعها و آفت‌زدایی از زهدان زنان نازا و آماده کردن محیط آن برای گرفتن تخمک و پرورش بچه، از برخی گیاهان دارویی و خوراکیهای مقوی و شیافهای خاص استفاده می‌کردند (اخوینی، 514 ـ517). از روشهای بسیار معمولِ رفع نازاییِ زنان در فرهنگ عامّه، روش «چِلّه‌بُری» بود. چلّه‌بری آداب زدودن و دور کردن اثر جادویی و افسونی «چلّه» از زنی بود که بر او «چلّه‌ افتاده» بود و او آبستن نمی‌شد. به اعتقاد عامّة مردم، زن زائو در 40 روز پس از زایش معمولا‎ً لک می‌بیند. این لکه‌های خونی را «خونِ نِفاس» یا «خون ولادت» و 40 روزی را که زائو لک می‌بیند «ایام نفاس» و دورة «زَچَگی» می‌نامند. زنان زائو در این ایام به اصطلاح به «چلّه‌در» و ناپاک‌اند و معنا‎ً آسیب‌پذیر و آسیب‌رسانند. از این رو، در این 40 روز اگر زنان زائو تنها بمانند، یا گربة تازه‌زا به اتاق آنان برود، یا گوشت خام به نزدشان ببرند، جادو بر آنان اثر می‌گذارد و به ایشان چلّه می‌افتد و ایشان «چلّه‌گیر» می‌شوند و دیگر آبستن نمی‌گردند. در این ایام، رقیبان و مخالفان آنان، مانند هوو و مادر و خواهران شوهر، می‌توانند با نوشتن برخی اورادِ مخصوص و انجام کارهایی جادویی، بختشان را ببندند و چلّه‌گیرشان کنند. همچنین اگر زائویی در دورة زچگی خود به اتاق عقد دختری برود و در هنگام خواندن خطبة عقد حضور داشته باشد، چلّة او بر آن دختر می‌افتد. برای چلّه‌بری و باطل کردن اثر جادو از زنی که بر او چله افتاده، آداب گوناگونی میان زنان عامی هست. همگانی‌ترین این آداب ریختن «آبِ چلّه» روی سر زن نازا در گرمابه است. آب چلّه انواع مختلف دارد، مانند آبِ ابریشمِ هفت رنگ، آب بوق حمام یا پوست تخم‌مرغ، آبِ پیراهنِ قیامت، آب «چهل کلید»، آب دباغ‌خانه، آب ده زائو یا آب «جام چهل کلید»، آب مرده‌شویخانه و آب هزارپا. هر یک از این آبها به روش خاصی تهیه و با آداب ویژه‌ای که بیش‌تر جنبة نمادی دارد، بر سر زنان نازای چله‌گیر ریخته می‌شود. مثلاً در نایین، این ورد را «بریدم چلة فلانی دختر فلانی را از جن و انس و عفریت و دیو و پری» 7 بار در روز چهارشنبه می‌خواندند و در یک تکه پارچة ابریشم 7 رنگ می‌دمیدند. هر بار که ورد می‌خواندند، گرهی هم به ابریشم می‌زدند. زن نازا این ابریشم 7 گره خورده را روز جمعه در جامی آب می‌انداخت و با آن آب غسل می‌کرد. بعد ابریشمِ آب دیده را روی بازوی راست خود می‌بست و همان شب با شوهرش می‌خوابید. روز چهلم ابریشم را از بازوی خود باز می‌کرد و آن را آتش می‌زد و زهدان خود را دود می‌داد. خاکستر ابریشم سوخته را هم به نیت بچه‌دار شدن می‌خورد (بلاغی، 283). در تهران زائو روز دهم که به حمام می‌رفت، 40 بار جامی را، که «جام چهل کلید» نامیده می‌شد، در آب پاک تشت یا لگنی فرو می‌کرد و در می‌آورد. این آب را به نیت چلّه‌بُری و بچه‌دار شدن بر سر زن نازا که رو به قبله نشسته بود، می‌ریختند. جام چهل کلید جام برنجین یا مسین کوچکی است که بر دیوارة بیرون و درون آن «چهار قُل» یعنی 4 سورة قرآن که با فعل امر «قل» آغاز می‌شود، و آیه‌هایی از سورة «یس» و دعاهایی دیگر، کنده شده است. 40 کلید کوچک نیز که روی هر یک «بسم‌الله» کنده یا نوشته‌اند، به جام بند شده است (بلوکباشی، 66 ـ67).

    منبع:

    http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=24



    جواد صادقی نسب ::: جمعه 88/3/29::: ساعت 1:5 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 44
    بازدید دیروز: 9
    کل بازدید :371241

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    Image and video hosting by TinyPic
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    آبستنی(قسمت دوم) - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام

    >>لینک دوستان<<


    >> فهرست موضوعی یادداشت ها <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<