سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوردن از سرِ سیری، خواب بی شب زنده داری، خنده بی [مایه] شگفتی، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت، و بانگ نای در نعمت و شادمانی، نزد خدا سخت ناپسند است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
پزشکی نیاکان - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو





  • بهداشت عمومی از دیدگاه پزشکی نیاکان


    دکتر حسین حاتمی، کبری حیدری
    گروه طب سنتی و پزشکی نیاکان دانشگاه علوم پزشکی ایران
    مقدمه

    چشم انداز فعلی طب و بهداشت جدید به درخت تنومند و کهنسالی شباهت دارد که با پویائی و شادابی هرچه تمامتر، لحظه به لحظه شاخه ای و شاخساری و برگ و میوه جدیدی برآن می روید و سلامت انسان ها را از برکت وجود خود تامین و تضمین می نماید ولی به گواهی تاریخ، این قامت برافراشته، ریشه در عمق تاریخ و تمدن تمامی انسان ها در سراسر گیتی دارد، هرچند تمامی ملل و اقوام، سهم یکسانی در آبیاری و نگهداری و رشد و تکامل آن ندارند و هرچند باغبانی آنروزِ این درخت، منجر به تولید ریشه ها، شاخه ها و برگ هائی شده باشد که امروزه یا مستقیما اثری از آثار آنها باقی نمانده و یا دچار پوسیدگی و خشکیدگی شده باشد ولی عقل سلیم، چنین حکم می کند که یاد و خاطره و نقش حیاتبخش آنها را نیز فراموش ننموده خاطره عاملان آن رشد و شکوفائی را نیز زنده نگهداشته در این زمان نیز سیره آنها را مورد مطالعه قرار داده با بهره‌گیری از فنآوری های این عصر از روش های موفق آنان اقتباس و استفاده کنیم و بار دیگر مجد و عظمتی تاریخی وجهانی بیافرینیم و بنابراین هدف اصلی از مطالعه تاریخ بهداشت، اینست که با شخصیت ها و اوضاع بهداشتی گذشته، آشنا شده خود را برای پیشبرد اهداف بهداشتی در سطح جهانی و کشوری و ثبت صحیح وقایع بهداشتی، مهیّا سازیم.

    پروفسورادوارد براون درکتاب تاریخ طب اسلامی چنین نگاشته است : "تحقیق در مورد طب اسلامی، در حقیقت مطالعه در باره نطفه و اساس دانش جدید است و نیز فراتر از آن، این مطالعه، در باره باروری آن طبی است که متفکران جدید روز به روز توجهشان بیشتر به سوی آن جلب می گردد. علم طب اکنون نیز مانند گذشته در حلقه بزرگی در سیر و تحرّک است و بار دیگر به همان نقطه ای که ایرانیان و اعراب، آنرا فرا گرفته اند در حال نزدیک شدن می باشد. نام ها اگرچه عوض شده اند ولی حتی در این مورد هم تغییر، کمتر از آن است که در باورها بگنجد" . . . "طب یک رشته بین‌المللی است که حد و مرزی از لحاظ وقت و زمان نمی شناسد. طب ملّی جزئی از طب بین‌المللی است و هرگز نباید تحت تاثیر ملی گرائی مفرط قرار گیرد.


    “جالینوس، ابن سینا و سیدنهام قهرمانانی هستندکه نخست به عالم طب و سپس به ملتی که از میان آنها پا به عرصه وجود گذاشته اند تعلق دارند. مورّخ پزشکی با تمام رجالی که با مسائل مشترک مربوط به سلامت و بیماری سروکار دارند، دارای نوعی خویشاوندی معنوی است، به نحوی که از یاد بردن هر یک از افراد این چنین خانواده ای تضعیف مبنای آن خاندان، به شمار میرود” (1) ولی با القای این فکر بی اساس و خطرناک که ما هیچ چیز از خودمان نداشته و نداریم، ما را دچار ناخوشی خودکوچک بینی کرده اند و لذا به منظور درمان قاطع آن به دنبال هویت گم شده ای در دوران مجد و عظمت و شکوفائی تمدّن اسلامی در زمان ابن سینا و رازی و ابوریحان و فردوسی و . . . هستیم (2) و در این اندیشه ایم که با توجه به یکبار مصرف نبودن حقایق تاریخی به ساز وکار آن توفیقات، دست یابیم و ما نیز به حکم وظیفه، پا در جای پاهای ابن سیناها بگذاریم، با همان اعتقاد و جدیت و پشتکار و باهمان موفقیت های چشمگیر و ضمن ارتزاق از ثمره این شجرة طیبه، سهمی در شکوفائی و رشد و نمو بیشتر آن داشته باشیم و به خیل باغبانان این درخت جهانی بپیوندیم و مگر می شود بدون شناخت کافی از افکار منوّر او و بازگو کردن دروس او وحتی مقایسه افکار و عقاید او با "ره آوردهای" طب نوین به اینگونه موفقیت ها دست یابیم ؟. در این گفتار سعی خواهیم کرد از دیدگاه پزشکی نیاکان به بهداشت عمومی پرداخته ضمن اشاره ای به باورهای بهداشتی ایرانیان در دوران قبل از اسلام و بهداشت گرائی آنان پس از طلوع خورشید عالمتاب اسلام بپردازیم و در این رهگذر، ضمن استناد به بعضی از مبانی بهداشت عمومی، اشاره ای به افکار و عقاید بهداشتی ابن سینا در کتاب نفیس "قانون درطب" بنمائیم و بدینوسیله، بهداشت گرائی ابن سینا را که اساس پزشکی جامعه نگر امروزی را تشکیل می دهد بیش از پیش بشناسیم و به نقش افکار منوّر او در شکل گیری طب پیشگیری، اعم از بهداشت عمومی، پزشکی اجتماعی و اپیدمیولوژی بالینی، پی ببریم و یاد و خاطره او را با گنجاندن رهنمودهای وی در درس بهداشت و متبرّک کردن کتب و مقالات خود با جملات و کلمات پویای او همواره زنده نگهداریم! و به عبارت صحیح تر! هویت تاریخی خود را با یاد او زنده و سربلند، نگهداریم و بیماری خودکوچک بینی و خودفراموشیمان را نیز بدینوسیله، درمان نمائیم.
    بهداشت عمومی (PUBLIC HEALTH)

    بهداشت عمومی یکی ازکوشش های سازمان یافته اجتماعی است که به منظور حفاظت، ارتقاء و بازسازی سلامت افراد، انجام می گیرد. بهداشت عمومی مجموعه ای است از علوم، مهارت ها و اعتقادات که در جهت حفظ و توسعه سلامت کلّیه افراد از طریق کنش های تجمعی اجتماعی صورت میگیرد. تکیه اصلی تمام برنامه ها، خدمات و موسساتی که در بهداشت دخالت دارند، بر پیشگیری از بیماری ها و نیازهای بهداشتی جامعه به صورت یک کل، قرار دارد، گرچه ممکن است نحوه عمل فعالیت های بهداشت عمومی باتغییر تکنولوژی و ارزشیابی اجتماعی تغییر پیدا کند ولی هدف آن همیشه یکی است وآن عبارت است از : کاهش ابتلاء، مرگ زودرس و ناراحتی ها و نقص عضوهای حاصله از بیماری ها در یک اجتماع (3). سایر مترادف های بهداشت عمومی، عبارتند از : پزشکی پیشگیری، پزشکی اجتماعی و پزشکی جامعه (4).
    بهداشت عمومی در ایران قبل از اسلام

    آنگونه که در تاریخ پزشکی ایران قبل از اسلام، تالیف زنده یاد دکتر نجم آبادی آمده است، طب نیاکان در زمینه بهداشت عمومی، مراحل بسیار عالی را پیموده است. قوانین مربوط به طهارت تشریفاتی ممزوج با مقررات منع اشاعه بیماری ها و پاکی و پاکیزگی در آئین زرتشت (ع) اصل پارسائی نیاکان، بوده است.

    آلودن آتش و خاک و آب و گیاه ممنوع بوده، لمس کردن جسد مردگان گناه بزرگی به شمار می رفته که بر اثر آن آدمی ناپاک می شده و می باید طهارت یا غسل می نموده است. اجساد، پس از فوت شخص توسط روحانی و کمک وی با دستکشی که در دست می کرده اند شستشو می شده و از موضوعات دیگری که در طب ایران باستان بدان برخورد می کنیم نهایت دقّت و توجه به شستشوی بدن و لباس است که جزو مسائل مهم دینی و عُرفی نیاکان یکتاپرست به حساب می آمده است.

    درمیان ایرانیان قدیم حفظ صحت بدن شرط اول حفظ روح بوده است و در مناجات ها و نمازهایشان صحت و نیروی تن را پایه اوّل صحت روح می دانستند. غسل میّت و اجتناب از هرچه که از مُرده و فضولاتی که از زنده جدا شده باشد واجب بوده به طوری که اگر کسی به طور اتفاقی بدن مرده ای را لمس می کرده تا خود را غسل نمی داده نباید داخل اجتماع می شده است.

    درباره نِشستن مگس از شخصی به شخص دیگر و یا وزش باد که احتمال انتقال بیماری داده می شده، باید روزی چند مرتبه دست و صورت خود را می شستند.


    در باب مطهرات، پاک کننده بزرگ را آفتاب می دانستند و خاک و آب و باد را نیز پاک می شمردند. ضمنا اجتناب از غَسّال و مُرده کِش از واجبات بوده است و اگر احیانا این آمیزش صورت می گرفت باید شخص قبل از پیوستن به جمعیت، غسل می نمود.

    آلوده کردن آب به کثافات را از گناهان کبیره می دانستند و اگر کسی در حین گذر از نهر آب اشیاء کثیفی را در آن رویت می کرد، بر او واجب بود که آن را از نهر دور نماید.

    دود دادن و سوزاندن چیزهای خوشبو در آتش را برای پاک کردن به کار می بردند و در حقیقت آتش را به مانند آفتاب جزو مطهرات می دانستند.

    مجموعا چنین به نظر می رسدکه بهداشت در ایران باستان علاوه بر آنکه بسیار مهم و معتبر بوده بر درمان نیز ترجیح داشته و طب نیاکان، در واقع طب پیشگیری و بهداشت بوده است. ایرانیان آب را از هر نوع پلیدی دور می داشته و چون آن را برای آبادانی و ترقی کشور لازم می دانستند، به پاکیزگی و بهداشت آن بسیار پای‌بند بودند. ضمنا آب را منبع زندگی جمیع موجودات و رُستنی ها و آبادانی می دانستند و معتقد بودند که :

    1 ـ آب آشامیدنی باید صاف، زلال و بی رنگ و بو و مزه بوده عاری از آلودگی باشد

    2 ـ ریختن فضولات و مواد ناپاک، نظیر مدفوع و ادرار و آب دهان و خون و اخلاط و لاشه و نظایر این ها در آب ممنوع و مستوجب مجازات بوده است

    3 ـ آنان معتقد بودند برای آشامیدن، هرکس باید ظرف جداگانه ای داشته باشد

    4 ـ آنان که عمدا آب را آلوده نموده ومثلا مرده و لاشه در آن می انداختند تا مجازات اعدام محکوم بودند

    5 ـ حمام نمودن و تغسیل و شستشوی لباس در آب جاری ممنوع بود. به همین نحو اگر کسی می خواست شناکند، می بایست اول خود را در خارج بشوید و پاک کند سپس وارد استخر گردد.

    به طور خلاصه در ایران باستان، مقدس شمردن آب و نینداختن فضولات و لاشه و مردار بر روی زمین از موضوعات بسیار مهم و جزو سنن مذهبی بوده است تا آنجا که به نظر می رسد ایرانیان باستان تولید بیماری ها را در لاشه انسانی و مردار حیوانی و آلودگی به عفونت را نتیجه آلودگی آب می دانستند.

    آنان بر این عقیده بودند که باید زمین، پاک نگاه داشته شود و در آن کشت و زرع و ساختمان به عمل آید و سبز و خرّم گردد و در آن درخت کاشته شود و گلّه و رَمه، پرورش داده شود و ضمنا توصیه می شده است که از محل های آلوده دوری جویند.

    امر بهداشت چنانکه در طب ایران باستان بسیار معتبر بوده شاید در میان اقوام و ملل تا قرون هفتم و اوائل هشتم میلادی اصول بهداشت و مراعات آن به مانند بهداشت ایرانیان نبوده است.

    از موضوعات بسیار مهم، آنکه ایرانیان باستان مگس خانگی را یکی از مضرترین موجودات می دانستند و این حشره را منشاء سرایت بیماری و مرگ در میان مردم تلقی می نمودند. انداختن استخوان های سگ و انسان مرده بر روی زمین، ممنوع و عامل آنرا مستوجب مجازات شدید می دانستند و حتی این امر بستگی به مقدار و اندازه استخوان داشته است، مثلا در مورد یک قطعه استخوان کوچک، مجازاتش سی تازیانه و انداختن تمام بدن، اشدّ مجازات را به دنبال داشته است.

    تا اینجا به نظر می رسد میزان آلودگی در طب نیاکان، با وضع مایع و یا جامد بودن شیئی متناسب بوده است. اشیاء مزبور به تناسب وضع خود باعث آلودگی می شدند. این مطلب در نوشته های نویسندگان دوران ساسانی دیده می شود. اما باید دانست در مورد انهدام واقعی ماده متعفن در ایران باستان به منزله برطرف نمودن امراض محسوب می گردد به طوری که معتقد بوده اند البسه فرد مبتلا به بیماری عفونی باید از بین برده شود، اگر احیانا فردی آنرا به فروش می رسانید، مرتکب جنایت بزرگی در برابر بهداشت عمومی شده و به مجازات سخت می رسید.

    غلات و علوفه خشک عَفَن، دور ریخته می شد و به همین نحو، شیر فاسد و عَفَن گاو را نیز مصرف نمی کردند و بدیهی است که چنین گاوی را مناسب برای مردم نمی دانستند.

    به طور کلی در آن دوران، کسانی که بر خلاف اصول بهداشتی رفتار می نمودند مستوجب کیفر بودند و به تناسب جُرم خود، به میزانی که استحقاق داشتند، مجازات می گردیدند. آنان معتقد و مقیّد بودند که باید از ریختن مو و ناخن حتی در زمین احتراز جویند که مبادا حشرات جمع شوند و باعث زیان مردم گردند. به طور خلاصه در ایران باستان، مقدس شمردن آب و نینداختن فضولات و کثافات و لاشه و مردار بر روی زمین از موضوعات بسیار مهم و سنن مذهبی بوده است.

    در ایران باستان در مواقع بیماری های واگیر یا باصطلاح آن دوران "بیماری های پرمرگ" طبق آداب و سنن به عمل بَرشِنوم (Barchenume) متوسّل می گردیدند که در حقیقت، جداسازی بیماران از مردمان سالم طبق آئین و سنت خاصی بوده است. توضیح اینکه در موقع بروز بیماری های همه گیر به مانند طاعون و وبا و آبله، اشخاص در محل انزوا می زیستند و کمتر با یکدیگر تماس می گرفتند. هریک در رختخواب جداگانه استراحت می نمودند و در ظرفی جداگانه غذا می خوردند و آب می آشامیدند و با این عمل در حقیقت بر علیه بیماری قیام می کردند و پس از برطرف شدن بیماری، خود را شستشو داده تطهیر می کردند و با گیاهان و صمغ های خوشبو که در آتش می ریختند خود را بخور می دادند.

    همانطور که انتظار می رود؛ ضدعفونی کردن، بدین شکل که اکنون در امر بهداشت، مرسوم است در آن دوران نبوده، بلکه به نحوی که به نسبت آن دوران شایسته تمجید است اجرا می گردیده است. اصولا باید دانست امر ضدعفونی در زمان های قدیم شامل اقداماتی از قبیل دود دادن و مومیائی کردن و خوشبو داشتن امکنه بوده است و در هریک از کشورها و در میان هریک از ملل و اقوام به نحوی اجرا می شده است.

    در اینجا متذکر می گردیم که دود دادن و بخور دادن و سوزاندن گیاهان و درختان خوشبو و یا ریختن مواد دیگر در آن دوران بهترین وسیله بوده که شاید بهتر از آن ممکن نمی شده است. از این گذشته در باره دفع حشرات که از آن به کندن و خراب کردن سوراخ های اهریمن تعبیر گردیده برای افراد متدیّن و پارسا تاکید بلیغ گردیده است.

    فیثاغورث، مورخ و حکیم یونانی در فصل چهارم کتاب سیاحتنامه خود در ایران درباره دخمه میترا از سوگندی که هر مرد و زن یاد می کرده اند می نویسد :

    "بر افزایش شماره آفریدگان خردمند که زمین را معمور و مسکون می دارند سوگند یاد می کنم، بر کُشتن هر حیوان زیانکار، سوگند یاد می کنم، بر شیار کردن و زراعت یک زمین و کاشتن یک درخت میوه، سوگند یاد می کنم، بر جاری کردن آب خنک در خاک خشک و ساختن یک راه، سوگند یاد می کنم، راضیم پس از مرگ از جایگاه نیکبختان رانده شوم اگر در آن ها و زندگانی این فرائض مقدسه را انجام ندهم" 0

    خلاصه اینکه از مطالعه کتب دینی زرتشتیان و کتب و تواریخ و تذکره ها جمعا چنین استنباط می گردد که ایرانیان باستان حیوانات و حشرات موذی را برای زندگی خود مزاحم به حساب آورده و نابودی آنان را علاوه بر آنکه لازم می دانستند ثوابی هم برای عامل این عمل قائل بودند و برعکس آنان که از حیوانات اهلی و مفید مواظبت می نموده و محترم می شمردند، مردمانی ثوابکار و پرهیزگار بودند. بنابراین با توجه به نقش حشرات موذی در انتقال و انتشار بیماری های مُسری باید تصدیق کرد که مبارزه با این موجودات در آن زمان تا چه حد در پیشگیری و اشاعة بیماری هایی از قبیل تیفوس و مالاریا و امثال آن ها موثر بوده است (2).







    جواد صادقی نسب ::: پنج شنبه 86/9/29::: ساعت 7:50 صبح
    نظرات دیگران: نظر



    باسلام


    قابل ملاحظه‌ترین مورد پیشرفت پزشکان اسلامی نسبت به یونانیان چشم‌پزشکی بود که به این بخش از طب توجه خاص داشتند و خوشبختانه با تاکید کشفیات فیزک‌دانان پیشقدم اسلامی درباره‌ی نور و عدسی به آن‌جا رسید که تقریباً اختراع عربی شناخته می‌شود و اولین کتاب درباره‌ی چشم‌پزشکی را حنین‌بن‌اسحاق نوشت (شفاء العیون). این کتاب به همراهی اثر مهم علی‌بن‌عیسی و عمار الموصلی مآخذ اصلی و پایه‌ی چشم‌پزشکی اروپا شدند و تا آخر قرن هجدهم همچنان استحکام خود را حفظ کردند.
    آن‌چه معروف است این است که اولین کسی که در اروپا آب مرواید را عمل کرده است شخصی به نام داویل فرانسوی (در سال 1745م) بوده و بنابر شواهد موجود جراحی چشم 600 سال پیش از آن‌که در اروپا عمل شود توسط مسلمانان انجام گرفته است. زیرا ما می‌بینیم که مسلمانان بعداًَ ناگزیر شدند تا خود روش‌هایی برای این کار ابداع کنند که پیشرفته‌ترین آن‌ها مربوط به عمادبن‌علی الموصلی است که توانست عمل مکش آب مروارید را با موفقیت انجام دهد. او لوله‌ای باریک به داخل چشم بیمار فرو می‌کرد و مایع جمع‌شده را به بیرون می‌مکید این روش‌ موجب می‌شد که نیاز به شکافتن بخش جلویی چشم و در نتیجه از بین رفتن مایعات داخلی آن نباشد. این روش در شرق رواج زیادی یافت ولی غربی‌ها از آن بی‌اطلاع ماندند تا این‌که قرن‌ها بعد یعنی در قرن نوزده آن را مجدداً به کار ‌گرفتند. از نقطه نظر علمی این یونانی‌ها نبودند که سبل بافتی که موجب تاری قرنیه چشم می‌شود و در تراخم ظاهر می‌گردد (پانوس) را برای اولین‌بار شرح دادند، بلکه این کار توسط چشم‌پزشکان مسلمان انجام شد و بعد‌ها اروپاییان عمل برداشتن آن را از ایشان آموختند و به علاوه آب سبز که آن‌را سردرد محصلین می‌نامیدند نیز برای اولین بار توسط کحالان مسلمان توصیف شد. از آب مروارید و طاولچه نیز برای اولین بار در پزشکی از مسلمانان نام برده شده است و همچنین ترتیب جراحی غشاء ملتحمه را که فورنای در سال 1862 به عنوان یک عمل نوین به جهانیان عرضه کرد در حقیقت جز ذکر مجدد کاری نیست که چشم‌پزشکان مسلمان قرن‌ها قبل از او انجام داده‌اند.
    غرفه‌ی چشم پزشکی موزه‌ی ملی تاریخ علوم پزشکی اسناد، ابزار کار و لوازم شخصی پرفسور شمس، بنیانگذار چشم پزشکی نوین در ایران را به نمایش در آورده است. وی متولد 1283 ه‌.ش در تهران می‌باشد.
    نخستین کار پرفسور شمس پس از اتمام تحصیلات در فرانسه و بازگشت به وطن، برپایی بخش چشم پزشکی ارتش در خیابان حافظ بود، سپس در زیر ساختمان مدرسه‌ی دارالفنون چشم پزشکی مدارس را راه‌اندازی نمود. پرفسور شمس برای مبارزه با بیماری تراخم در جنوب ایران از انجمن چشم پزشکی جهانی تقاضای تعدادی پزشک نمود و به این ترتیب توانست این بیماران را درمان کند و تراخم را تقریباَ در مناطق جنوبی ایران ریشه کن کند.
    از دیگر اقدامات ارزشمند ایشان می‌توان موارد زیر را نام برد:
    انجام اولین پیوند قرنیه در ایران (1313 ه‌.ش)، انجام پیوند صلبیه و پیوند توام صلبیه و قرنیه (1314 ه‌.ش)، دائر کردن انجمن چشم پزشکی ایران (1326 ه .ش)، احداث بیمارستان فارابی، انتشار مجله‌ی انجمن چشم پزشکی ایران به مدیریت ایشان (1347 ه‌.ش)، مسئوولیت بیمارستان فارابی (1354ه‌.ش)، و اقدامات و تلاشهای بسیار ارزنده‌ی دیگر.
    پرفسور محمد قلی شمس پس از شصت و پنج سال تحقیق، پژوهش و خدمت به مردم سرانجام بیست و سوم شهریور 1375ه‌.ش در سن 92 سالگی با کوله‌باری از علم و معنویت چشم از جهان فروبست.

    منبع : http://museum.tums.ac.ir/vmuseum-cheshm/v-sar-group-list.asp










    جواد صادقی نسب ::: سه شنبه 86/9/27::: ساعت 10:51 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    کشف چشم مصنوعی در شهر سوخته

    سید منصور سید سجادی

    سرپرست گروه باستان شناسی شهر سوخته

    برای نخستین بار در شهر سوخته یک چشم مصنوعی پیدا شد . مطالعات اولیه نشان داده اند که چشم چپ زن تنومند مدفون در قبر شماره 6705 مصنوعی بوده است . همین مطالعات نشان می دهند که زیر طاق ابروی زن مذکو آثار آبسه دیده می شود. به علت طول زمان زیادی که بخش زیرین این چشم مصنوعی با پلک چشم در تماس بوده است آثار ارگانیکی پلک چشم نیز در روی آن مشهود است . جنس و ماده ای که چشم مذکور با آن ساخته شده است هنوز به دقت روشن نشده و تشخیص آن به آزمایشهای بعدی موکول شده است اما به نظر می رسد که چشم مزبور از جنس قیر طبیعی که با نوعی چربی جانوری مخلوط شده است ساخته شده است . در روی این چشم مصنوعی ریز ترین مویرگهای داخل کره چشم توسط مفتول های طلایی به قطر کمتر از نیم میلی متر طراحی شده اند مردمک چشم در وسط طراحی شده و جز از آن تعدادی خطوط موازی که تقیربا یک لوزی را تشکیل می دهدند در پیرامون مردمک دیده می شود از دو سوراخ جانبی واقع در دو سوی این چشم مصنوعی جهت نگهداری و اتصال آن به حدقه چشم استفاده می شده است . بررسی های انسان شناسانه نشان داده که به احتمال بسیار زیاد زن مزبور دارای سنی بین 25 تا 30 سال بوده و دو رگه (سیاه و سفید) بوده است . اشیاء پیدا شده در این قبر دو قسمتی عبارت بوده اند از ظرفهای سفالی ، مهرهای تزیینی ، یک کیسه جرمی و یک آینه مفرقی . قدمت این قبر و چشم مصنوعی به حدود 2800 سال بیش از میلاد و 4800 سال پیش از این می رسد . مطالعه جهت دستیابی به اطلاعات بیشتر در این مورد چشم و اسکلت ادامه دارد.
    برای دیدن عکسها به سایت شهر سوخته مراجعه کنید
    منبع:http://www.shahr-i-sokhta.ir/cheshm.htm
    cheshm

    جواد صادقی نسب ::: یکشنبه 86/9/25::: ساعت 11:18 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3      
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 9
    بازدید دیروز: 18
    کل بازدید :368270

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    Image and video hosting by TinyPic
    >>لوگوی وبلاگ من<<
    پزشکی نیاکان - تاریخ علوم پزشکی ایران و جهان اسلام

    >>لینک دوستان<<


    >> فهرست موضوعی یادداشت ها <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<